حديث صحيفه و قلم - صفحه ۲۲

احتضار بودند، از اصحاب خود خواستند که صحيفه و دواتي ـ يا با تعابير مشابه آن که همين مطلب را مي‌رساند ـ براي ايشان بياورند که ايشان وصيتي کنند که مسلمانان با وجود آن، هرگز گمراه نشوند. اين دستور پيامبر صلي الله عليه و آله با مخالفت صريح و جدي خليفه دوم روبرو شد. خليفه دوم و عده‌اي که حضور داشتند، مدعي شدند سخنان پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله نتيجه غلبه کردن درد بر ايشان است و با وجود قرآن در ميان آنان، نيازي به چنين وصيتي نيست. در مقابل، گروهي بر ضرورت مهيا کردن زمينه نگارش وصيت، تأکيد داشتند. با بالاگرفتن اختلاف ميان حاضران، پيامبر صلي الله عليه و آله از نگارش آن وصيت منصرف شدند و با ناراحتي اصحاب را از نزد خود راندند.
اين ماجرا، هم به جهت اصل رخداد، و هم به جهت تبعات و لوازم آن، بسيار مهم است. بررسي سند و دلالت اين نقل تاريخي موضوع اين نوشتار است.

سند حديث در منابع اهل سنت

در اعتبار اين نقل در ميان اهل سنت نمي‌توان ترديد كرد؛ زيرا معتبرترين منابع حديثي و تاريخي آنان و از جمله دو صحيح بخاري و مسلم اين رخداد را نقل كرده‌اند. بنابر مبناي مشهور ميان اهل سنت، آنچه در صحيح بخاري يا مسلم آمده ‌است، معتبر و صحيح است و اگر از احاديث مورد اتفاق هر دو كتاب باشد، درصحت آن جاي ترديد نيست.
بخاري با سند‌هاي متعدد، اين رويداد را هفت بار در صحيح خود در كتاب‌هاي الجهاد و السير، العلم، الاعتصام بالكتاب و السنه، المرضي و الطب و المغازي آورده است (صحيح البخاري: ج۱ ص۳۷؛ ج۴ ص۳۱ و ۶۶؛ ج۵ ص۱۳۷ ـ ۱۳۸؛ ج۷ ص۹ و ج۸ ص۱۶۱). مسلم هم با چهار سند اين حديث را نقل كرده است (صحيح مسلم: ج۵ ص۷۵). علاوه بر آنها، احمد بن حنبل در مسند خود (مسند احمد: ج۱ صص ۲۲۲، ۲۹۳،۳۳۶،۳۵۵ و ج۳ ص۳۴۶)، نسائي در السنن الكبري ( السنن الكبري: ج۳ ص۴۳۴ و۴۳۵)، بيهقي در سنن خود ( السنن الكبري: ج۹ ص۲۰۷)، ابن حبان در صحيح خود (صحيح ابن حبان: ج۱۴ ص۵۶۲)، احمد بن علي بن المثني التميمي در مسند ابي يعلي (مسند ابي يعلي: ج۳ ص۳۹۵ و ج۴ ص ۲۹۸)، عبدالرزاق در المصنف ( المصنف: ج۵ ص۴۳۸ و ۴۳۹ ج۶ ص۵۷ و ج۱۰ ص۳۶۱)، هيثمي در مجمع الزوائد (مجمع الزوائد: ج۴ ص۲۱۴ و ۲۱۵ و ج۹ ص۳۳ و۳۴)، طبراني در المعجم الاوسط ( المعجم الاوسط: ج۵ ص۲۸۸ ج۱۱ ص۳۰ و ج۷ ص۳۵۲)، طبري در تاريخ خود ( تاريخ الامم و الملوك: ج۲ ص۴۳۶)، ابن خلدون در تاريخ خود ( تاريخ ابن خلدون: ق۲ ج۲ ص۶۲)، ابن كثير در البدايه و النهايه ( البدايه و النهايه: ج۵ ص۲۴۷) و در السيره النبويه (السيره النبويه: ج۴ ص۴۵۱)، ابن سعد در الطبقات الكبري ( الطبقات الكبري: ج۲ ص۲۴۴)، و... اين حادثه را نقل كرده‌اند و برخي مانند رجالي بزرگ و سخت‌گير ـ شمس الدين ذهبي ـ بر درستي آن ادعاي اجماع کرده است ( السيره النبويه: ص۳۸۴).
راويان مستقيم اين حادثه، در منابع اهل سنت، عبارتند از: علي عليه السلام، عبدالله بن عباس، عمر بن الخطاب و جابر بن عبدالله انصاري. بيشترين نقل اين حادثه از ابن عباس گزارش شده است. افراد

صفحه از ۴۰