حديث صحيفه و قلم - صفحه 23

مختلفي از جمله: عبيدالله بن عبدالله بن عتبه، سعيد بن جبير، طاووس، علي بن عبد الله بن عباس (فرزند ابن عباس) و عكرمه اين ماجرا را از او نقل كرده‌اند.
براي روشن‌تر شدن اين حادثه، نمونه‌هايي از نقل‌هاي اين رخداد را نقل مي‌كنيم:
1. از ابن عباس از طريق عبيد الله بن عبد الله بن عتبه:
پيامبر صلي الله عليه و آله در آستانه رحلت بود. شماري از بزرگان، از جمله عمر بن خطاب در آن خانه بودند. پيامبر فرمود: «بياييد تا برايتان نوشته‌اي بنويسم که پس از آن گمراه نشويد». عمر گفت: «درد بر پيامبر غلبه کرده است. قرآن نزد شماست. کتاب خدا ما را بس است. » اهل خانه با يکديگر به مشاجره پرداختند. گروهي مي‌گفتند: «بياييد تا رسول خدا صلي الله عليه و آله برايتان نوشته‌اي بنگارد که پس از آن هرگز گمراه نشويد» و گروهي آن چه را که عمر گفته بود، تکرار مي‌کردند. وقتي اختلاف و مشاجرات بالا گرفت. رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «برخيزيد! ». ابن عباس همواره مي‌گفت: «تمام مصيبت‌ها از آن جا ناشي شد که آنان با اختلاف و همهمه خود مانع نگارش آن نامه توسط رسول خدا صلي الله عليه و آله شدند (صحيح البخارى: ج7 ص9 و ج5 ص137 ـ 138، كتاب المغازي، باب مرض النبي و وفاته. و از همين راوي با عبارت‌ها مشابه: ج1 ص37، كتاب العلم، باب كتابة العلم و ج8 ص161).
همين حديث را مسلم، از طريق خود نقل مي‌كند (صحيح مسلم: ج5، ص 75). ۱
2 . از ابن عباس از طريق سعيد بن جبير:
سعيد بن جبير مي‌گويد: شنيدم ابن عباس مي‌گفت: «روز پنجشنبه و چه مي‌داني که روز پنجشنبه چه روزي است». سپس چنان گريست که اشک چشمانش سنگريزه‌ها را تر کرد. پرسيدم: «اي پسر عباس! روز پنجشنبه چه روزيست؟» گفت: «بيماري رسول خدا صلي الله عليه و آله شدت گرفت. فرمود: کتفي ۲ برايم بياوريد تا برايتان چيزي بنويسم که بعد از آن هرگز گمراه نشويد. [اما اهل خانه دستور پيامبر را اطاعت نکردند و] با يکديگر نزاع کردند، در حالي که در محضر پيامبر درگيري شايسته نيست. گفتند: او را چه شده است؟ آيا هذيان مي‌گويد؟ آنان طلب فهم کردند. ۳ پس آن حضرت فرمود: مرا رها کنيد. حالتي که من در آن قرار دارم از آن چه مرا به سوي آن مي‌خوانيد، بهتر است. پس آنان را به سه چيز امر کرد: مشرکان را از جزيرة‌ العرب اخراج کنيد، به گروههايي که وارد مدينه مي‌شوند چنان که من اجازه دادم، شما هم اجازه دهيد و درباره سومي سکوت کرد يا گفت و من آن را فراموش کردم». (صحيح البخارى: ج4 ص66، و از همين راوي با عبارت‌هاي مشابه در: ج5 ص137).

1.وحدثني محمد بن رافع و عبد بن حميد، قال عبد اخبرنا، وقال ابن رافع: حدثنا عبد الرزاق، اخبرنا معتمر عن الزهري، عن عبيد الله بن عبد الله بن عتبة، عن ابن عباس، قال: لما حضر رسول الله صلي الله عليه و آله و فى البيت رجال فيهم عمر بن الخطاب.

2.استخوان پهني از بدن حيوانات که در زمان قديم به جاي کاغذ براي نوشتن استفاده مي‌کردند.

3.با توجه به روايات ديگر، به نظر مي‌رسد اين عبارت براي توجيه کار آنان وارد حديث شده است. چنان که وصيت‌هاي سه گانه آخر روايت نيز اين گونه است.

صفحه از 40