2. نصب عام عالمان
نياز ديگر شيعيان به امام، پاسخگويى به پرسش هاى فقهى، اعتقادى و هر آنچه به کار زندگى اخروى ايشان مى آيد، بود. ائمه عليهم السلام اين نياز را در طول دو قرن و نيم زندگى خود به نحو احسن برطرف ساختند و افزون بر راهنمايى پيروان و شاگردان خود به سوى آبشخور معرفت و کلام الهى، وتعليم قواعد و روش هاى استفاده از قرآن، سنّت پيامبر صلي الله عليه و آله را به روشنى بيان کردند و تا تطبيق آن بر ريزترين مسائل جارى زندگى پيش رفتند. آنان ميراث علمى بزرگى را از خود بر جاى نهادند و اصول علم را ترسيم کردند و راه تفريع و نتيجه گيرى را نيز به مسلمانان آموختند. آنان با تعليم راه و روش اجتهاد منطقى و درست به ياران بزرگ خويش، اندک اندک آنان را به جاى خود نهادند و شيعيان را به تدريج به سوى آنان سوق دادند و بدينسان شيعه را براى قرنها، دست کم در مسائل نه چندان حادّ و دشوار شخصى و اجتماعى، خوداتکا نمودند. منابع عظيم علم به يادگار مانده از امامان، قدرت فراگرفته اجتهاد و مشروعيت کسب شده از ارجاعات ائمه عليهم السلام، عالمان عادل شيعه را به عنوان جانشينانى لايق در توضيح مسائل علمى و اقناع مراجعان، فراز آورد و وظيفه عملى شيعه را در روزگاران غيبت معين کرد.
اين جانشينى به صورتى تدريجى و بسيار نرم به فرجام رسيد. سرچشمه هاى اين جريان بزرگ تاريخى را مى توان در سخنان امام على عليه السلام يافت. ايشان بر بالاى منبر کوفه چنين فرمود:
إن غاب عن الناس شخصهم... فلم يغب عنهم قديم مثبوت علمهم...؛ اگر خودشان حضور ندارند، دانش کهن انتشار يافته شان حاضر است ( الکافى: ج1 ص339 ح13).
امام حسين عليه السلام نيز در خطبه آتشين خود در عرفه، عالمان را مسئول قيام دانسته و مجارى بسيارى از کارها را به دست آنها مى داند ( تحف العقول: ص238). امام باقر عليه السلام نيز به ابان بن تغلب، يار پدر، خود و فرزندش امام صادق عليه السلام فرمود:
اجلس فى مسجد المدينه وأفت الناس؛ در مسجد مدينه بنشين و فتوا بده ( فهرست نجاشى: ص10 رقم7).
و مى دانيم که تربيت محمّد بن مسلم و زرارة که دو مرجع علمى عالمان معاصر خود بودند از دامان امام باقر عليه السلام شروع شد.
و امام صادق عليه السلام نيز به مسلم بن أبى حية که هنگام وداعش، درخواست توشه اى معنوى مى کند، مى فرمايد: نزد ابان بن تغلب برو که او از من بسيار حديث شنيده است. همچنين امام صادق عليه السلام شاگردانى مانند هشام بن حکم و هشام بن سالم، حمران و مؤمن طاق و ديگران را براى ارجاعات کلامى و عقايدى تربيت کرد و افراد را به اينان ارجاع مى فرمود (ر. ک: الکافى: ج1 ص74 و ص171). و اينها در کنار تربيت راويان فقيه و عالمى مانند ابوبصير و بريد و جميل بن درّاج و ارجاع راويان و پرسشگران به کسانى مانند محمّد بن مسلم و حارث بن مغيره بوده است (ر. ک: وسايل الشيعه: ج27 ص 145 ح23 و 24 و نيز ح25). به گونه اى که در کنار حلقه اصلى درس امام صادق عليه السلام، دهها حلقه در مدينه و صدها حلقه در کوفه و ديگر شهرها، مسئوليت پاسخگويى و حل مشکلات علمى و دينى مردم را به عهده داشتند (راجع: وسائل الشيعه: ج27 ص136 ، باب وجوب الرجوع فى القضاء والفتوى إلى رواة الحديث).
اين سيره در اواخر قرن دوم به گونه اى معمول و متعارف شد که از امام رضا عليه السلام درباره مصداق ها و عالمان شايسته مراجعه، و نه اصل جواز آن، سؤال مى شود (ر. ک: وسائل الشيعه: ج27 ص146 ح33 تا 35 درباره يونس بن عبدالرحمان و ح 27 درباره زکريا بن آدم ).
در سال هاى نزديک به وقوع غيبت و دوره ارتباط غير حضورى و مکاتباتى شيعيان با «امام جواد و هادى عليهما السلام نيز، بسيارى سؤالها از وکيلان و عالمان پاسخ گرفته مى شود و در اين روزگار امام هادى عليه السلام»
در پاسخ احمد بن حاتم بن ماهويه و برادرش، اخذ معالم دين را از کسانى توصيه مى فرمايد که عمرى را در محبّت اهل بيت عليهم السلام سپرى کرده و در امر امامت استوار گام و با سابقه باشند (وسائل الشيعه: ج27 ص151).
در اينجا مى توان سخن مشهور امام حسن عسکرى عليه السلام در معرفى عام و نصب کلى همه عالمان عادل براى جواز تقليد و پيروى شيعيان از ايشان را نيز افزود:
واما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدينه مخالفا على هواه، مطيعا لامر مولاه فللعوام ان يقلّدوه؛ و اما مردم مى توانند از هر کدام از فقيهان که خويشتندار، دين نگهدار، مخالف با هواى نفس و مطيع فرمان مولايش بود، تقليد کنند (وسائل الشيعه: ج27 ص131 ح20).
پس از امام حسن عسکرى عليه السلام، امام عصر عليه السلام خود نيز در روزگار غيبت صغرا به صراحت مى فرمايد:
واما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها إلى رواة حديثنا، فانّهم حجّتى عليکم وأنا حجّة الله عليهم؛ واما در پيشامدهايى که روى مى دهد، به راويان حديث ما مراجعه کنيد که آنان حجّت من بر شما و من حجّت خدا بر ايشان هستم ( کمال الدين: ص485).
و افزون بر اين به نائبان خاصّ و برخى عالمان اجازه مى فرمايد که واسطه پرسش ها و استفتائات مردم واقع شوند و امام عليه السلام خود نيز پاسخ ها را از طريق همين نائبان و عالمان ارسال مى فرمايند (ر. ک: کمال الدين: ص482 تا 522 باب 45).