بودن آن براي انسان است، مانند به کار بردن آن در محاورات روزمره که گفته ميشود: من خودم را ميبينم که نسبت به فلان امر ارادت يا کراهت دارم ( الميزان: ج8 ص345).
تفسير نورالثقلين و البرهان، لقاء را، بعث معنا نمودهاند ( نورالثقلين: ج1 ص76 و 77، و ج4 ص153؛ البرهان: ج1 ص209 و ج5 ص224).
مفسران، دسته دوم آيات، که به صورت غير صريح به ديدن خداوند اشاره دارد، را به معناي ديگري تفسير کردهاند. صاحب مجمع البيان، قول همسر فرعون را که ميگفت: «ربِّ ابنِ لي عندکَ بيتاً في الجنّه (تحريم: آيه12)؛ پروردگارا! خانه اى براى من نزد خودت در بهشت بساز» را، به بهرهمندي از نعمتهاي خداوند معنا ميکند، و عندَ مليکٍ مقتدرٍ (قمر: آيه54)؛ نزد خداوند مالک مقتدر!» را، در کنف و جوار خدا بودن به جهت قرار داشتن تحت رحمت و فضل خداوند ميداند (مجمع البيان: ج10 ص195 و 319).
مرحوم طبرسي در آيه إلي ربِّها ناظره (فجر: آيه 23)؛ به سوي پروردگارشان مينگرند»، دو وجه را از قول محدثان و مفسران نقل ميکند: 1ـ ديدن به چشم سر، که آن هم يا ديدن خداوند است، که طبعاً بر اساس مباني اعتقادي وي، مردود است ويا ديدن پاداشهاي بهشتي که شادي آفريناند؛ و همچون عبارت «جاء ربُّک» و «جاء امر ربِّک» است، 2ـ منظور از «نظر»، انتظار است، حال يا انتظار پاداش و تجديد کرامت الهي، و يا قطع آمال و آرزوها از غير خداوند متعال است (همان: ص174 و175).
ايشان در اين ميان وجه خاصي را در نظر ندارد، اما بنا بر تفسيري که از تمامي آيات لقاء پروردگار در بخش آيات صريح در نظر گرفته است، به نظر ميرسد ديدن را ديدن نعمتها، و انتظار را، انتظار نعمتها و يا نعمتهاي دوباره و بيشتر در نظر گرفته است.
صاحب مناهج البيان، لقاء در قرآن را «ديدار ايماني» ميداند، به گونهاي که خداوند خود را به بندگانش ميشناساند (مناهج البيان: ص288)، و «جَنَّتي» را رجوع انسان به خدا، با رضايتش و همراهي با صالحان در بهشت ذکر ميکند (همان: ص477).
علّامه طباطبايي رحمه الله «جَنَّتي» را جايگاه خاص مؤمن ـ که به جهت اضافه شدن ضمير متکلم به جنت، نشان از تشرف خاص است ـ ميداند (الميزان: ج2 ص478)، و «وُجوهٌ يومئذٍ ناظرةٌ» را توجه خاص مؤمنان به پروردگار معنا ميکند که هيچ عاملي قلوب آنان را از ياد خدا دور نميسازد، چرا که همه عوامل و اسباب ساقطاند؛ در رضوان الهي به هيچ نعمتي از نعمتها متنعم نميشوند، مگر آنکه