مقصود آن است که اگر مرده به گريه بر خود وصيت کرده باشد به دليل اينکارش مؤاخذه ميشود و اين کار جاهلي بوده و نزد آنان مشهور و در شعرهاي آنان بسيار است.» (همان: ج2 ص286)
قرينههاي منفصل
منشأ قرآن و سنّت يکي است. از اين رو، براي فهم حديث مي توان از آيات قرآن بهره گرفت. چرا که از معصوم عليهم السلام نقل شده است که هر آنچه را از سخنان ما شنيديد، به قرآن عرضه کنيد؛ اگر موافق قرآن نبود، آن را دور بيندازيد که از ما نيست. همچنين، براي تفسير و شرح حديثي، از احاديث ديگر مي توان استفاده کرد. پس اين نکته مسلم است که قرآن و احاديث با هم هماهنگ و همسو هستند. سيد عليخان کبير نيز از اين دو قرينه استفاده کرده است و حتي استفاده از احاديث به ظاهر معارض را هم در دستور کار خود قرار داده است:
1. آيه
ايشان در توجيه حديث امير المومنين عليه السلام که آنحضرت، به سبّ خود اجازه داده است، از قرآن بهره ميبرد و ميگويد:
و الغرض أنّه رخّص في سبّه عند الإکراه؛ لإمکان إيقاعه بلا اعتقادٍ، کما قال تعالي إِلاَّ مَنْ أُکرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإيمان . (نحل: آيه 106)
مقصود آن است که آن حضرت هنگام اکراه، به ناسزاي به خود اجازه داده است؛ چرا که امکان سب، بدون اعتقاد به محتواي آن، وجود دارد چنانکه خدا فرموده است: مگر آن که به ناخواه وادار شود [که سخنى خلاف ايمانش بگويد] در حالى که دلش به ايمان آرام است . ( الطراز الاول: ج1 ص29)
2. روايات همخانواده
استفاده از روايات مشابه و داراي يک موضوع، براي فهم حديث بسيار کارساز است که عالمان، هميشه بدان توجه داشتهاند. مرحوم سيد عليخان هم با بهرهگيري از اين گونه روايات، حديث را شرح ميدهد. درباره حضرت موسي عليه السلام آمده است که « أمّا موسي فَجَعدٌ». ممکن است در اولين نظر، اين معنا از روايت به ذهن برسد که موي ايشان پيچيده بوده است؛ ولي سيد، آن را داراي بدني جسيم معنا کرده است نه به معناي خلاف موي نرم؛ زيرا روايت شده است که موي او نرم و فروهشته بود (همان: ج، ص281).
3. توجه به حديث به ظاهر معارض
اگر ميان دو يا چند روايت، تعارض و تنافي در نظر عرف مستقر نباشد، بلکه يکي از دليلها، قرينهاي بر تفسير مقصود شارع براي دليل ديگر باشد، در اين صورت، بايد بين هر دو جمع کرد چنانچه سيد در روايت ذيل همينگونه عمل کرده است: