وقتي ميگوييم بلاغت نهج البلاغه بايد مورد توجّه و اهميت قرار بگيرد، منظور آن نيست که همه توجّهات، مبذول به تحليل و ترکيب ادبي و بلاغي معمولي درباره سخنان امير مؤمنان عليه السلام باشد؛ زيرا خودِ اين گونه توجّهات، ما را از درک و فهم سخنان امير مؤمنان عليه السلام و توفيق يافتن به انقلاب تکاملي مغزي و رواني باز ميدارد. بنا بر اين، مقصود از اهميت دادن به بلاغت نهج البلاغه، عبارت است از تمرکز دادن همه قواي مغزي و رواني، به واقعيت و حقايقي که در نهج البلاغه آمده است، با در نظر گرفتن عظمت و زيبايي و شکوه عبارات و کلمات اين کتاب که براي بيان آن واقعيات و حقايق، از درون مبارک امير مؤمنان عليه السلام ظهور کرده است و الفاظ و ترکيبات ديگر، از ارائه آنها ناتوان است. (همان جا)
د. علوم بلاغت درتفسير
علوم بلاغي، يکي از علوم پيشنياز در تفسير و تبيين مفاهيم قرآن و کلام معصومان عليهم السلام است و مقصود از آن در تفسير، دو علم معاني و بيان است (روش شناسي تفسير قرآن: ص347). زمخشري در اين باره ميگويد:
فقيه، هر چند بر همتايان خود در دانش فتوا دادن و بيان احکام، برتري داشته باشد، متکلّم، هر چند در فن کلام، بر همه چيره شود و... نحوي و لغوي... هر چند در اين رشتهها به حد کمال رسيده باشند، لکن هيچ يک نبايد در صدد پيمودن اين راه و روشها [ي تفسير] برآيند و در درياي حقايق قرآني، به غوّاصي بپردازند مگر اين که در دو علم معاني و بيان ـ که مختص به قرآن است ـ ، به حد کمال برسند. ( الکشّاف: ص1)
در ادامه، جنبههاي گوناگون علم معاني و بيان در تفسير علّامه بيان ميشود.
1. علم معاني
علم معاني، عبارت است از: اصول و قواعدي که به واسطه آن، آن قسم از حالات کلام عرب که با رعايت آن، کلام، مطابق با مقتضاي حال و موافق با انگيزه گوينده از بيان مطلب خود ميگردد (جواهر البلاغه: ص48).
يک: مطابقت با مقتضاي حال مخاطب
چنان که در ابتداي بحث گفته شد، کلام بليغ، کلامي است که پس از مسلّم بودن فصاحت آن، با حال و مقام مخاطب يا مخاطبان هماهنگي داشته باشد (علوم بلاغت و اعجاز قرآن: ص 38). از اين رو، يکي از مهمترين مباحث در علم بلاغت، توجّه به مقتضاي حال است. در خطبه نوزدهم نهج البلاغه ميخوانيم که امير مؤمنان عليه السلام خطاب به اشعث ميفرمايد:
حائِک بنُ حائِک منافقُ بنُ کافرٍ.
بافنده، پسر بافنده؛ منافق، فرزند کافر!