بلاغت نهج البلاغه در شرح علّامه جعفري - صفحه 115

علّامه، دو معنا براي «بافنده» مطرح مي‌کند و علّت اين که علي عليه السلام اشعث را بدان لقب خطاب مي‌کند، وجود يک سري ويژگي در شخصيت اشعث مي‌داند:
بافندگي به مفهوم لغوي آن، مانند قماش و مدقال و غير ذلک. اين شغل در زمان جاهليت در يمن، مخصوص پست‌ترين افراد بوده است. وقتي که يک شغل در جامعه‌اي محقّر شمرده مي‌شود ، بدون ترديد، افرادي که آن شغل را به عهده مي‌گرفتند، به طور طبيعي در جامعه، احساس حقارت مي‌نمودند. اين جرياني است که در جامعه باستاني يمن وجود داشته است و لازمه‌اش اين نيست که اين شغل بافندگي، ذاتاً پست بوده است؛ بلکه در آن دوران که دستگاه‌هاي ماشيني بافندگي وجود نداشته و کار بافتن، با دست انجام مي‌گرفته است، کار يک نواخت و تمرکز همه قواي دماغي و عضلاني، در کاري که از نظر انديشه و تنوّع موضوع تا حد صفر تنزل دارد، بدون ترديد، موجب رکود انديشه و خمود رواني مي‌گردد و اين رکود و خمود، با نظر به انحصار کار در بافندگي و نبودن وسيله، ذاتاً زشت و پليد نيست؛ بلکه يک حالت مغزي و رواني است که خارج از دو منطقه ارزش و ضد ارزش است ... .
امير مؤمنان عليه السلام با به کاربردن «بافنده پسر بافنده» در باره اشعث، بيان واقعيتي را فرموده و اشاره به رکود و خمود ذهني او نموده است که تو با اين وضعي که داري، چه مي‌فهمي که ضرر من در چيست و نفع من کدام است؟! ( ترجمه و تفسير نهج البلاغه: ج4 ص 286 ـ 285)

دو: رعايت شرايط عصري

در تفسير کلام معصوم عليه السلام توجّه به زمان و مکاني که کلام در آن جا ايراد شده است، مي‌تواند کمک قابل توجّهي براي روشن شدن مفهوم آن بکند.
به عنوان نمونه، وقتي اين عبارت نهج البلاغه را مي‌خوانيم كه: «أفلح مَنْ نهضَ بِجَناحٍ أوِ استَسلَمَ فأراحَ؛ آن کس به مقصود خويشتن نايل گشت که پر و بالي داشت و به پرواز درآمد يا فاقد قدرت بود و از هجوم به مخاطرات خودداري کرد و آسوده گشت ( نهج البلاغة: خطبه 5)، تنها زماني مي‌توانيم منظور علي عليه السلام از اين عبارت را متوجّه شويم که بدانيم ايشان اين سخن را به چه مناسبت ايراد کرده است. علّامه در اين باره مي‌گويد:
اين خطبه را بنا به گفته بعضي از شارحان نهج البلاغه، پس از خلافت ابو بکر ايراد فرموده است. داستان اين خطبه چنين بوده است که هنگامي که در سقيفه بني ساعده براي ابو بکر بيعت گرفته شد، ابو سفيان بن حرب، فرصتي پيدا کرد که براي بر پا کردن جنگ و پيکار، در ميان مسلمانان اقدام کند تا آنان به کشتار يکديگر برخيزند و با اين غائله و پيکار دين اسلام از بين برود... . ( ترجمه و تفسير نهج البلاغه: ج3 ص105)

صفحه از 130