آگاه شويد که شيطان، سواران و پيادگان خود را جلب و بسيج نموده است.
علي عليه السلام با اين عبارات، مردم را به شيطان و دامهاي او و نيز همدستان او ـ که «حزب شيطان» ناميده ميشوند ـ ، متوجّه ميسازد و علّامه در تفسير آن به اين تحذير اشاره ميکند:
مسلّم است که حزبي به نام شيطان با علامت مخصوص يا با لباس مشخص، در هيچ نقطهاي از تاريخ بشري نمودار نگشته است. منظور، گردهمآيي و تشکيل افراد و گروههايي از انسان نماهاست که هوا و هوسها و خود کامگيها و زير شکم و مقامپرستي و تورّم «خود طبيعي» آنان را با يکديگر متشکّل ساخته، همداستان و همرزم و همپياله نموده است. اين گونه تشکّل ـ که امير مؤمنان عليه السلام آن را «حزب شيطان» مينامد ـ، از نظر ماهيت و نتيجه، پستتر و وقيحتر از تشکّل حيوانات درنده است؛ زيرا درندگان، هر اندازه و به هر کيفيتي هم که متشکّل گردند، نميتوانند به فعاليتهاي وسيعتر و عميقتر از محدوده غرايز معين خود بپردازند، در صورتي که حزب شيطان ـ که از افراد انساني تشکيل مييابد ـ ، داراي نيروها و استعدادهايي هستند که به وسيله آنها ميتوانند ارزشها را نابود کنند، تحوّلات قهقرايي ايجاد نمايند؛ اگر موقعيت ايجاب کند، راههايي را که به پوچي حيات منتهي ميگردد، پيش پاي مردم بگسترانند... ( ترجمه و تفسير نهج البلاغه: ج3 ص147).
تذکر دادن:
قَد تَصافَيتُم علي رفضِ الآجِلِ و حُبِّ العاجِلِ وصَار دينُ أحَدِکم لَعَقةً علي لِسانِهِ... .
( نهج البلاغة: خطبه113).
اي نابخردان! دست اتّحاد به هم داده ايد که آخرت را رها و به دنياي زودگذر محبّت بورزيد! و دين هر يک از شما براي ليسيدن، آن هم يک بار، با زبان پذيرفته شده است!
امير مؤمنان عليه السلام با اين سخنان ميخواهد به مردم بگويد که اين همه به دنيا و امور دنيوي، روي نياوريد و بيشتر به فکر حفظ دين خود باشيد که علّامه جعفري، مفهوم آن را با دو احتمال، مورد بررسي قرار ميدهد:
احتمال يکم: اين که مردم معمولي، عموماً بدون تعهّد خاص، به پيروي از تمايلات طبيعي حيواني خود، به دنيا محبّت ميورزند و به آخرت بياعتنايي مينمايند.
احتمال دوم: اين که اشتغالات عاشقانه مردم به دنيا، آگاه يا ناآگاهانه به طوري است که همديگر را وادار ميکنند که آخرت را به فراموشي بسپارند. مثلاً به قدري امور دنيوي را مورد علاقه و حب نشان ميدهند و به طوري اين امور را به يکديگر، مطلق تلقين مينمايند که دنيا را در حدّ معبود، مورد گرايش و پرستش قرار ميدهند و آخرت را ـ که بالاخره گذرشان به آن خواهد افتاد و سعادت و يا شقاوت ابدي آنان در آن جا به جريان خواهد افتاد ـ ناچيز ميانگارند. اين نابهکاري نابخردانه است که موجب ميشود دين، به مقدار يک چشيدني بر دهانشان جاري شود و هيچ بهرهاي از آن برداشت ننمايند ( ترجمه و تفسير نهج البلاغه: ج21 ص28)