بلاغت نهج البلاغه در شرح علّامه جعفري - صفحه 120

خصومت با خود طبيعي‌اش بيفزايد؛ زيرا با افزايش امتيازات و غبطه‌هاي مردم است که خود طبيعي، قدرت انگيزه‌هاي طغيان‌گري بيشتري را در خود احساس مي‌نمايد و اين مطلب که مولاي متّقيان مي‌فرمايد، در حقيقت، مهم‌ترين عامل تعديل خود طبيعي و قرار دادن آن در مسير «من اعلا» را بيان مي‌دارد ( ترجمه و تفسير نهج البلاغه: ج21 ص15).

چهار: توجه به ساختار جمله

اخباري يا انشايي بودن کلام

در علم معاني، توجّه به نوع جمله از لحاظ اخباري يا انشايي بودن براي درک مفهوم اصلي آن، ضروري است. به عنوان نمونه، در تفسير عبارت زير که برخي از شارحان، آن را انشايي گرفته‌اند، علّامه، آن را خبري مي‌داند:
اغلب شارحان نهج البلاغه دو جمله: «وُقِر سمعٌ لَمْ يفقَهِ الواعيةَ» و «رُبِطَ جَنانٌ لَمْ يفارِقْهُ الخفقانُ»
( نهج البلاغة: خطبه 4) را انشايي گرفته‌اند؛ يعني جمله اوّل (ناشنوا باد گوشي که نصايح رسا و سازنده را در نيابد) را نفرين و جمله دوم (پيوسته با خدايش باد دلي که از لرزش و هيجان محبّت الهي و احساس عظمت خداوندي جدا نمي‌گردد) را دعا مي‌دانند. به نظر مي‌رسد که هر دو جمله مي‌تواند خبري بوده باشد؛ زيرا دو واقعيت را بيان مي‌کند: «گوشي که نصايح رسا و سازنده را در نيابد، کر و ناشنواست» و «دلي که از لرزش و هيجان الهي و احساس عظمت خداوندي جدا نمي‌گردد، قطعاً پيوندي با خدا دارد» ( ترجمه و تفسير نهج البلاغه: ج3 ص14).

استفهام انکاري

پرسش، وسيله‌اي است که به کمک آن، سؤالات و ابهامات موجود در ذهن را مي‌توان برطرف کرد؛ امّا اگر سؤالي مطرح شد که هدف از آن، بر طرف کردن ابهامات ذهني نباشد، بايد ديد به چه منظوري صورت گرفته است. استفهام انکاري، يکي از اين موارد است که براي هدفي غير از دانستن انجام مي‌گيرد که در نهج البلاغه نيز به کار رفته است، از جمله در مورد زير که علّامه، علّت اين نوع استفهام را روشن مي‌نمايد:
فَما خيرُ دارٍ تُنقَضُ نقضَ البِناءِ، و عُمُرٍ يفني فيها فناءَ الزّادِ، ومُدَّةٍ تنقطِعُ انقِطاعَ السَّيرِ. اجعَلوا ما افتَرَضَ الله عليکم مِن طَلَبِکم و اسْألوهُ مِن أداءِ حَقِّهِ ما سَألکم ( نهج البلاغة: خطبه 113).
پس چيست نفع آن خانه‌اي که از بنيادش شکسته مي‌شود؟ و چه منفعتي است در عمري که در اين دنيا مانند فناي زاد و توشه‌اش رو به زوال است؟ و چه سودي است در امتداد آن مدّت که مانند قطع شدن حرکت به پايان مي‌رسد؟ اي مردم! آنچه را که خداوند براي

صفحه از 130