بررسی تاریخی نظریۀ امر الهی و نقشهای خدا در فلسفۀ اخلاق غرب
سال
1396 / شماره پیاپی
/
صفحه
25-56
چکیده :
بر اساس نظریۀ امر الهی، خوبی و بدی اعمال وابسته به اوامر و نواهی الهیاند و از همین رو، امر/ ارادۀ الهی نقش و نمودی پررنگ در حوزۀ اخلاق دارد. شواهد اولیه بر این نظریه همراه با اشارههایی به نقش خدا در اخلاق را میتوان در محاورات سقراط و بهویژه رسالۀ اوثیفرون سراغ گرفت، اما این نظریه، تقریرهای گونهگون و تکاملیافتهتری نیز دارد و افزون بر آباء کلیسا و اندیشهورزانی چون آگوستین، گریگوری کبیر و اکامی، فیلسوفان دوره رنسانس و عصر روشنگری (همچون لوتر، بیکن و سوآرز) نیز تقریرهایی از این نظریه ارائه دادهاند. دکارت، لاک، پالی و کِرکِگور را میتوان از هوادارن این نظریه در دورۀ مدرن بهشمار آورد. به اذعان و اعتقاد بسیاری، ارائۀ تقریری نو و تعدیل شده از این نظریه به دست مری آدامز، به احیای این نظریه در دهههای اخیر انجامیده و اقبال برخی فیلسوفان به آن را در پی داشته است. در این مقاله، ضمن گذری تاریخی و با نیمنگاهی تحلیلی، به طرح اجمالی رویکردها به این نظریه با توجه به نقشهای خدا در اخلاق و تقریرهای سنتی و نوپدید آن در فلسفۀ اخلاق غرب پرداخته میشود.
کلیدواژههای مقاله :اخلاق هنجاری؛ نظریۀ امر الهی؛ ارادۀ الهی؛ نقش خدا در اخلاق؛ تاریخ فلسفۀ اخلاق غرب