جهاد ابتدايی در قرآن و سيره پيامبر (ص) - صفحه 16

هر جا که اين کلمه در قتال استعمال شده، تنها کفار منظورند که تظاهر به مخالفت و دشمنى دارند، و امّا منافقين، هر چند در واقع کافر و حتى از کفار هم خطرناک ترند، چون از راه کيد و مکر وارد شده و کارشکنى مى کنند، ليکن آيات جهاد ايشان را شامل نمى شود، براى اين که ايشان تظاهر به کفر و دشمنى نداشته، در عوض از ساير مسلمانان هم خود را مسلمان تر جلوه مى دهند، و با اين حال، ديگر معنا ندارد که با ايشان جهاد شود.
و لذا چه بسا از استعمال جهاد در خصوص منافقين اين معنا به ذهن برسد که منظور از آن هر رفتاري است که مطابق مقتضاى مصلحت باشد، اگر مصلحت اقتضا داشت، معاشرتشان تحريم و ممنوع شود و اگر اقتضا داشت، نصيحت و موعظه شوند و اگر اقتضا داشت، به سرزمين ديگرى تبعيد شوند، و يا اگر سخن ارتداد‌آميزي از ايشان شنيده شد، کشته گردند، و اگر طور ديگرى اقتضا داشت، در حقشان عملى کنند.
خلاصه، معناى جهاد با منافقين مقاومت در برابر کارشکنى ها و نقشه کشى هاى ايشان است به هر وسيله اى که مصلحت باشد. ۱
جرجاني اساساً در کتاب الجهاد متذکّر اين آيه نمي‌شود ۲ قطب راوندي و فاضل مقداد نيز اگرچه اين آيه را در عداد آيات جهاد ذکر مي‌کنند، لکن در استفاده فقهي از آن به بيان اقسام سه گانه برخورد با دشمنان بسنده مي‌نمايند. ۳
به روشني مي‌توان داوري کرد که اين آيه هيچ گونه دلالتي بر وجوب خصوص جهاد ابتدايي ندارد، بلکه بر مجاهده در راه خدا به نحو کلّي امر مي‌کند.
فَإِذا لَقيتُمُ الَّذينَ کفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ امّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِک وَ لَوْ يشاءُ الله لاَنْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لکنْ لِيبْلُوَا بَعْضَکمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ الله فَلَنْ يضِلَّ أَعْمالَهُمْ؛ ۴
پس چون با کسانى که کفر ورزيده اند برخورد کنيد، گردن‌ها [يشان ] را بزنيد. تا چون آنان را [در کشتار] از پاى درآورديد، پس [اسيران را] استوار در بند کشيد سپس يا [بر آنان ] منّت نهيد [و آزادشان کنيد] و يا فديه [و عوض از ايشان بگيريد]، تا در جنگ، اسلحه بر زمين گذاشته شود. اين است [دستور خدا] و اگر خدا مى خواست، از ايشان انتقام مى کشيد، ولى [فرمان پيکار داد] تا برخى از شما را به وسيله برخى [ديگر] بيازمايد، و کسانى که در راه خدا کشته شده اند، هرگز

1.الميزان، ج ۲۹، ص ۳۳۹.

2.آيات الاحکام، ج ۲، ص ۱ ـ ۹۷.

3.فقه القرآن، ج ۱، ص ۳۴۲ ـ ۳۴۳؛ کنز العرفان، ج ۱، ص ۳۶۰.

4.سوره محمد، آيه ۴.

صفحه از 19