آموزههاي ديني و نظريه برچسبزني (تحليل محتواي گزارههاي حديثي)
محسن طوسي ۱
چکيده
ارتباط ميان دين و نظريات جامعهشناختي يکي از مهمترين دغدغههاي انديشمندان حوزه علوم اجتماعي است. ديدگاههاي مختلفي در اين باره بيان شده است؛ به گونهاي که اگر بخواهيم آن را در يک طيف ترسيم کنيم، در يک سو، ديدگاههاي انديشمنداني قرار ميگيرد که قايلاند نميتوان ارتباطي ميان اين دو حوزه برقرار کرد و نظريات جامعهشناختي ربطي به دين پيدا نميکند و تنها کاري که امکان دارد، بررسي جامعهشناختي دين است که دين نيز مانند ديگر عرصهها ميتواند مواد خام نظريات جامعهشناختي باشد.
در سوي ديگر، انديشمنداني معتقدند که دين ميتواند در اين عرصه حضور داشته باشد، چون دين مجموعه کاملي است که هم براي هدايت معنوي بشر و هم براي زندگي اجتماعي بشر راهکارهايي دارد و ما تنها بايد به کشف اين راهکارها بپردازيم و نظريات جديد از جمله نظريات جامعهشناختي ما را در کشف اين قوانين راهنمايي ميکند.
پژوهش حاضر در ميانه اين دو قرار دارد. ما در اين پژوهش هيچ کدام از اين دو ادعا را دنبال نميکنيم، بلکه راه ميانهاي را انتخاب کردهايم و آن اين است که از يک مسأله خرد جامعهشناختي در نظريات کجروي (نظريه برچسبزني) شروع کردهايم. و محورهاي اين نظريه را استخراج کرده و سعي داريم تا اين محورها را به منابع حديثي ارائه کنيم و پاسخهاي آن را پي بگيريم.
کليدواژهها: دين، جامعهشناسي، کجروي، برچسبزني
درآمد
ديرزماني است که متفکّران و صاحبنظران حوزههاي مختلف علم و انديشه، اين نکته را واقعيتي انکارناپذير در حيات فردي و اجتماعي انسان ميدانند که برچسبزدن ميتواند تأثيري جدّي و تعيينکننده بر شخصيت و رفتار فرد داشته باشد. آنان، از چشماندازهاي مختلف و با سخنان و تعبيرهاي گوناگون، از اين واقعيت سخن گفتهاند؛ امّا به نظر ميرسد که نخستين بار اچ. اس. بکر، ۲ ديدگاه خود در اين زمينه را در قالب نظريه علمي مستقلي ارائه کرد و بر اساس روشهاي مقبول در حوزه علوم تجربي،
1.کارشناس ارشد جامعهشناسي.
2.H. S. Beker.