قوم پيامبران به آنها فال بد ميزدند. شاهد بر اين برداشت، سخن خداوند درباره قوم صالح ۱ است که ميفرمايد: «قوم صالح به او گفتند: به تو و همراه تو، فال بد زدهيم»، صالح گفت: «فال بد شما، در نزد خداوند است؛ بلکه شما گروهي هستيد که فريفته ميشويد». با اين شاهد و بيان خداوند که ميفرمايد: «ما به شما فال بد زديم، و اگر دست از رسالتتان برنداريد، شما را سنگسار خواهيم کرد» ۲ . ۳
در ابتداي بحث، لازم است ارتباط مفهوم «طيره» را با «برچسب» توضيح دهيم. در معناي تطير، عناصر زير قابل توجه هستند و به بحث، مربوط ميشوند:
1. اين که آماج تطير، شوم و مايه بدبدختي و دليل بر شکست و ناکامي معرفي ميشوند و مردم را به پرهيز از آنها واميدارند؛
2. اين که بدون ترديد، اثر رواني خود را بر افراد جامعه و آنان که اين تهمت به آنها نسبت داده ميشود، دارند. آثار اجتماعي اين تهمتها هم از همين تعبيرها دانسته ميشود که از جمله آنها، منزول کردن آماجها و مقصر جلوه دادن آنهاست؛
3. اين که اين کار، ابزار دست صاحبان قدرت و در جهت منافع آنهاست؛ چنان که در آيات 130 و 131 سوره اعراف، اين امر به نزديکان و خاصان فرعون، منتسب ميشود؛ آن هم با اين استدلال مفسران که: «نبض ساير مردم به دست آنهاست، آنان، ميتوانند ديگران را گمراه سازند و يا به راه آورند»؛
4. اين که غالباً! جنبه خرافي و نامعقول داشته و دارد يعني امري فرهنگي و مبتني بر باورها و ارزشهاي جاري است که نيازي به تکيه کردن بر واقعيتها ندارند براي نمونه اين تعبير علامه مجلسي درباره تطير که «للعرب في ذلک مذهب معروف»، فرهنگي بودن آن را نشان ميدهد. ۴
5. اين که تطير در شرايط خاص اجتماعي اتفاق ميافتاده و اين شرايط، محملي براي سوء استفاده صاحبان قدرت براي سرکوب کردن مخالفان بوده است؛ از جمله آن که همان زمان که مردم از قحطي رنج ميبردند و اين وضع، حساسيت آنان را برميانگيخت، مخالفان، علت آن معرفي ميشدند. ۵
در روايات ما نيز به اين مضمون، اشاره شده است. در حديثي به نقل از حمزة بن حمران، امام صادق عليه السلام ميفرمايد:
سه چيز است که هيچ پيامبر يا کمتر پيامبري، از آن نجات پيدا نميکند: انديشيدن درباره وسوسه و بد انديشيدن درباره مردم، فال بد زدن، و حسادت، مگر مؤمن که حسادت خويش را به کار نميگيرد.۶
1.سوره نمل، آيه ۴۷.
2.سوره يس، آيه ۱۸.
3.بحار الأنوار، ج ۱۱، ص ۷۵. براي مضمونهاي مشابه، ر. ک : بحار الأنوار، ج ۵۵، ص ۳۲۲ و ج ۲۷، ص ۲۷۷.
4.بحارالأنوار، ج ۲۷، ص ۲۷۷، در شرح حديث ۲۷.
5.به نقل از: تحقيق منتشر نشده: گزارههاي ديني و نظريه برچسبزني.
6.الکافي، ج ۸، ص ۱۰۱.