همين قاعده در ميان بزرگان شيعه نيز رواج دارد؛ به عنوان نمونه شيخ مفيد، بزرگ انديشمند مکتب حديثي بغداد ـ که در امر حديث و قبول اخبار، جدي و سختگير بوده و حتي حديث واحد صحيحالسند را فاقد حجيت ميداند ۱ ـ آن گاه که به برخي اخبار مربوط به معجزات حضرت امير عليه السلام ميپردازد، عامل شهرت را موجب بينيازي از بررسي سندي آن ميداند. ۲ نيز، آن گاه که خطبه شقشقيه را موضوع گفتار قرار ميدهد، چنين مينگارد:
خطبه مزبور که ابن عباس به نقل آن همت گماشته، مشهورتر از آن است که بخواهيم براي اثبات سند آن، خويشتن را به تکلف اندازيم. ۳
در دوره معاصر نيز ميتوان از علامه شعراني نام برد که در باب اصل صدور برخي معجزات از حضرت امير عليه السلام اين گونه ميگويد:
اين روايت، به طرق متعدد نقل گرديده و ضعف اسناد آن، منجبر به کثرت طرق نقل است. ۴
با توجه به آنچه پيش از اين درباره شهرت روايي و تواتر معنوي اصل صدور سوره هَلْ أَتَى در شأن اهل بيت عليهم السلام بيان گرديد، ميتوان گفت ضعف سندي اين مجموعه روايي، حتي بنا بر مباني حديثپژوهي خود دانشمندان عامي مذهب، منجبر به شهرت و کثرت طرق نقل است و لذا خانواده حديثي مزبور که بررسي و ارزيابي اسنادش پيش از اين گذشت؛ هم چنان اثبات گر فضيلتي بزرگ براي خاندان عصمت و طهارت است.
ب. روايت صحيح السند و قوي المتن
صحيحترين سند موجود براي اثبات نزول سوره هَلْ أَتَى در شأن اهل بيت عليهم السلام، سند ذيل است:
قال محمد بن المشهدي في المزار: اخبرني بهذا الحديث، العالم أبي جعفر محمد المعروف بابن الحمد النحوي، رفع الحديث عن الفقية الامام العسکري صلوات الله عليه في شهور سنة إحدى وسبعين و خمسمائة؛ وأخبرني الفقيه الاجل أبو الفضل شاذان بن جبرئيل القمي(، عن الفقيه العماد محمد بن أبي القاسم الطبري، عن أبي علي، عن والده، عن محمد بن محمد بن النعمان، عن أبي القاسم جعفر بن قولويه، عن محمد بن يعقوب الکليني، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن أبي القاسم بن روح وعثمان بن سعيد العمري،
1.۱ . التذکرة باصول الفقة، ص ۸ .
2.۱ . «ومن ذلک ما رواه أهل السير واشتهر الخبر به في العامة والخاصة حتى نظمه الشعراء وخطب به البلغاء ورواه الفهماء ..، ويغني عن تكلف إيراد الاسناد له» ( الارشاد، ج ۱، ص ۳۳۴).
3.۱ . «فأما خطبته عليه السلام التي رواها عنه عبد الله بن عباس فهي أشهر من أن ندل عليها ونتحمل لثبوتها» (الجمل، ص۶۲).
4.۱ . «و امّا هي ـ فمروي بطرق عديدة و.. ضعف الإسناد منجبر بكثرة الطرق» ( شرح اصول الکافي، ج ۶، ص ۴۱۸).