هر فردي از هر مذهبي که راستگوي در کلام و اهل تقوي و ورع باشد، روايتش پذيرفته است. ۱ بر همين اساس، سيوطي نام راوياني که از اهل سنّت نيستند، ليکن بخاري در صحيح خود از آنها روايت نموده، گردآورده است. ۲ لذا حتّي اگر رجال راوي اين روايت را که بزرگان اهل سنّت چون ذهبي، به علوّ قدر و رفعت منزلت برخي از آنها معترفاند، به مصداق «کل حزب بما لديهم فرحون» ۳ ، مبتدع بخوانند، باز از اصالت و حجيت روايت مذکور در اثبات اصل نزول سوره هَلْ أَتَى در شأن اهل بيت عليهم السلام چيزي کاسته نميشود.
4. اختلاف نظر در ميان صاحب نظران اهل سنت
مجعول دانستن اين دسته از روايات و اصل فضيلت مزبور، در بين خودِ علماي عامه نيز بي جواب نمانده و برخي از بزرگان اهل سنت، به اين گفتار ها پاسخ گفتهاند.
خودِ ابن جوزي نخستين کسي است که به نقض گفتار خويش پرداخته و با وجود اين که در کتاب موضوعات، اين روايات را از مجعولات شيعه دانسته، در کتاب تبصرهاش در وصف اهل بيت عليه السلام چنين سروده است:
دلم در هواي ولايت علي ميتپد و ايمانم محبت اوست.... اگر مناقب علي را نشنيدهاي، فضايلش را در سوره هَلْ أَتَى جستجو کن که همين يک فضيلت براي وي کفايت ميکند. ۴
از ديگر کساني که به نقد گفتار ابن جوزي در کتاب الموضوعات پرداختهاند، نوه وي، معروف به سبط ابن جوزي است که در پاسخ به جدش، مينويسد:
اگر گفته شود اين روايت را جدّ تو در کتاب موضوعاتش آورده و درباره آن گفته است: «اشعار منسوب به اهل بيت عليهم السلام در اين روايت، اشعاري عاري از فصاحت است که با شان ايشان سازگار نيست. نيز بعيد است که حضرت امير و فاطمه زهرا( اطفال خردسال خويش را از طعام بازدارند. همچنين در سند آن اصبغ بن نباته قرار دارد که به لحاظ رجالي متروک الحديث است». در پاسخ ميگوييم:
اولاً. اين گونه نحوه بيان در اشعار رجزگونه معمول است و ايرادي متوجه ابيات مزبور نيست.
1.«والتحقيق أنه لا يرد كل مكفر ببدعته لأن كل طائفة تدعي أن مخالفيها مبتدعة وقد تبالغ فتكفر مخالفيها فلو أخذ ذلك على الإطلاق لاستلزم تكفير جميع الطوائف . فالمعتمد أن الذي ترد روايته من أنكر أمرا متواترا من الشرع معلوما من الدين بالضرورة وكذا من اعتقد عكسه . فأما من لم يكن بهذه الصفة وانضم إلى ذلک ضبطه لما يرويه مع ورعه وتقواه فلا مانع من قبوله» ( نزهة النظر، ج ۱، ص ۲۶ ).
2.تدريب الراوي، ج ۱، ص ۳۲۸ ـ ۳۲۹.
3.سوره روم، آيه ۵۳.
4.«أهوى علياً وإيماني محبته, كم مشرک دمه من سيفه وكفا * إن كنت ويحک لم تسمع مناقبه , فاسمع مناقبه من هل أتى وكفى» ( التبصره، ج ۱، ص ۴۰۱).