131
مناسبات جامعه شناسي و حديث

7 . نقش جامعه شناسى مبتنى بر مديريت در حل مشكلات جوامع اسلامى

مگر علم در راه پاسخ به مشكلات موجود در جامعه نيست . در جامعه شناسى غرب ، مثلاً ممكن است پارسونز بگويد چون هرج و مرج در جامعه زياد است ، بايد در فكر نظريه اى براى نظم اجتماعى باشيم . خوب ما بايد اين طور تصور كنيم كه جوامع اسلامى هم مشكلات خاص خود را دارد . همان طور كه فرموديد ، به هر حال حسى هم كه مى خواهد شكل بگيرد ، بايد در درون آن پارادايم باشد . به هر حال ، در فرهنگ اسلام ، انسان خود را به يك مبدأ و معادى متصل مى داند . اين مسأله ، مشكلات خاص خود را دارد و حس خاص خودش هم مى تواند آن مشكلات را حل كند . براى مثال در روايت آمده «اذا كَثُرَ الزنا بعدى ، كثر موت الفُجأة» ؛ يعنى بعد از من ، اگر جامعه اسلامى مبتلا به اين عمل فساد اخلاقى شود ، مرگ و ميرش زياد مى گردد .

الان در يك جامعه مى بينيم همه احساس اضطراب مى كنند؛ چون در فلان شهر ، بعضى زنان خيابانى با شرايط خاص خودشان وجود دارد . خوب اين يك مسأله اجتماعى است . اين كه يك مسأله اجتماعى است ، در ظرف اين فرهنگ ، مسأله و مصيبت شده ، ولى در جامعه غربى ، اين را مسأله نمى داند و به شما مى خندد. حتّى بخشى از افراد جامعه ما كه از چارچوب هاى آن فرهنگ نگاه مى كنند ، به ما مى گويند اين هم مسأله شد؟! شما عجب امّل هايى هستيد كه از اين حرف ها مى زنيد. جالب اين جاست كه مسأله او ، عكس اين مسأله است. او مى گويد اين كه از اين كارها انجام بدهى و گروهى سدّ راه شوند ، اين مسأله اجتماعى است .
پس تشخيص دادن مسأله ، هويت فرهنگى مى خواهد و بايد ديد در اين فرهنگ ، حديث چه نقشى بر عهده دارد و حل مسأله ، گام دوم است. وقتى هم مى خواهيد آن را حل كنيد ، باز از بنيادهاى فرهنگى راهكار به دست مى آوريد. علم با معنايى محدود ، همان چيزى است كه مسأله را مى بيند و راهكار ايجاد مى كند . ولى اين ، در مجموعه فرهنگ ، ارتباطى ارگانيسم با همه مجموعه دارد؛ درست مثل چشم گوسفند كه اگر آن را در كالبد انسان قرار دهند ، جواب نمى دهد؛ چون آن چشم ، در چارچوب مغز و قلب گوسفند كار مى كند . اين علم هم دقيقا در همين چارچوب جواب مى دهد و راهكار متناسب با خود را ايجاد مى كند. پس بايد هويت بومى و فرهنگى متناسب با خود داشته باشد . وقتى جامعه شناسى كه يكى از بخش هاى حساس علم است ، در قرن نوزدهم شكل مى گيرد و ماركس در محيط اجتماعى خود ،


مناسبات جامعه شناسي و حديث
130

توافق اجتماعى است ، ولى اين توافق اجتماعى چنان مسلّم شده كه اصلاً ديگر آن را زير سؤال نمى برند و در چارچوب نظريه ها اشراب شده و از راه حس هم نيامده است . خوب اين علم هم امور مسلّمى و مفروضى داشته ، و اگر شما اين را برداريد ، اصلاً هويت آن علم فرو مى ريزد . اين مباحث ، خيلى جدّى تر ميان خود نظريه پردازانِ علم مطرح شده است . اگر فضاى علم اين گونه متحول شد ، آن موقع شما مى توانيد بگوييد اتفاقا روايت هاى محيط ما ، بخش فراروايت هايش در احاديث ريشه دارد و اين فراروايت ، علم متناسب با خود را به وجود مى آورد و اين علم ، با آن علم فرق دارد .
هر جامعه اى ، ابعادى دارد؛ احساسى دارد ، عاطفه دارد ، كنشى دارد ، و ارزش هايى دارد كه اين ارزش ها ، در دامن اين روايت شكل مى گيرد . اين زنى كه بچه اش را مى فرستد جبهه كشته مى شود و بعد افتخار مى كند و خود را كنار زينب كبرى مى گذارد ، يا آن پدرى كه خود را كنار امام حسين عليه السلام مى بيند ، بچه اش را كنار على اكبر ، و على اصغر مى گذارد و... ، در چارچوب اين روايت ها اين شخصيت او شكل مى گيرد و اين روايت ها ، علم متناسب با خود را هم ايجاد مى كند. روايت ها و فراروايت ها ، نقش متافيزيك و اصول بنيادين را در تكوين علم دارد.
پس حديث ، سهم عمده اى در علمى دارد كه به تمدن اسلامى مربوط است و از جمله در نظريه هاى علمى و نظريه هاى جامعه شناختى ، مى تواند داشته باشد . مسأله خيلى فرق كرده است . برخى از متفكران هم راجع به متافيزيك چنين حرفى مى زند يا گادامر مى گويد كه اين نقش را سنت دارد . از نظر هايدگر هر سنت اجتماعى در تعيّن شخصيت افراد نقشى برعهده دارد؛ يعنى هر شخص در سنت هايى افكنده شده و اصلاً در آن چارچوب ها عالَم را مى بيند ، خوب در سنت اجتماعى امت اسلامى ، حديثْ يك نقش كليدى و اساسى دارد .
اين جاست كه عرض مى كنم مى توانيم در نظريه ها و بيان هاى جديدتر كه ديگر قرن نوزدهمى نيست و آن معانى را به بحران كشاند ، مطالبات بسيار جدّى از موضع حديث ، نه براى اين كه موضوع علم باشد ، بلكه براى اين كه علم آفرين باشد ، داشته باشيم؛ يعنى مسلّمات حديثى را در بياوريم و ببينيم آن ها به عنوان مسلّمات تمدن و فرهنگ اسلامى ، چه تأثيرى در تكوين علم و علم اجتماعىِ متناسب با خود مى تواند داشته باشد . اين هم يك قسمت و فاز ديگرى از بحث است .

  • نام منبع :
    مناسبات جامعه شناسي و حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 116065
صفحه از 240
پرینت  ارسال به