177
مناسبات جامعه شناسي و حديث

بدش مى آيد و آبرويش مى رود» . البته تبصره هايى دارد كه به آن نمى پردازم ، ولى در مجموع بد گفتن از ديگرى و افشاى بدى ها در نزد ديگران ، در اسلام تحريم شمرده مى شود . اين هنجارى است در دين اسلام است و مسلمان ها هم آن را مى شناسند . اوّلين نگاه ما ، نگاهى كاركردى است كه غيبت كه حرام شده ، چه مضرّاتى دارد؛ چون پيشاپيش ، آموزش ديده ايم كه احكام ، تابع مصالح و مفاسد واقعى است . اين يكى از رويكردهاى دين شناسان است؛ البته رويكرد مخالف هم وجود دارد ، ولى بخشى از دين شناسان ، دين خود را به اين شكل مى شناسند و به ما معرفى مى كنند كه اين احكام ، تابع مصالح و مفاسد بوده و از روى حكمت صادر شده است .
من با آن پيش زمينه ، نگاهى كاركردى به غيبت كردم و آن جا نشان دادم كه وقتى غيبت رواج داشته باشد ، فرايند جامعه پذيرى از بين مى رود يا معكوس مى شود و در نتيجه ، نظم اجتماعى به هم مى خورد. اين ، يك شكلِ برقرارىِ نسبت علمى بين جامعه شناسى و اسلام است. اين كه ببينيم اسلام چه چيزهايى را براى سعادت بشر لازم شمرده و چه چيزهايى را مانع سعادت دانسته و به طور جدّى منع كرده است ، بعد بررسى كنيم كه اين سعادت و شقاوت اجتماعى و دنيوى ، چطور با اين هنجارها مى سازد كه اين ، دانش جامعه شناسانه ما را زياد مى كند؛ به علاوه كه فهم تازه اى از دين را به ما مى دهد . من قبلاً دركلاس هايى كه به قم مى آمدم ، گفتم كه اصلاً من جامعه شناسى را به عنوان بخشى از علم كلام جديد تلقى مى كنم . شبهه ها و اشكال هايى به دين مى گيرند كه عمدتا مبنا يا پارادايم آن اشكال گيرنده ، اجتماعى است و ما مى توانيم اين گونه جواب بدهيم .
بعدها من راجع به جامعه شناسى دروغ هم فكر كردم و در همين نظام اجتماعى در اسلام ، به اختصار درباره جامعه شناسى غيبت و دروغ نوشتم و آن جا هم نشان دادم كه غيبت و دروغ ، يكى جامعه پذيرى را از بين مى برد و ديگرى كنترل اجتماعى را . يعنى همين طور كه امر به معروف و نهى از منكر ، خودِ جامعه پذيرى و كنترل اجتماعى است ونظم توليد مى كند ، غيبت و دروغ هم اين دو فرآيند را خنثى مى نمايد و نظم را از بين مى برد.

حضرت عالى در بحث هاى جامعه شناسى دروغ و غيبت ، نگاه كاركردى به آن ها داشتيد؟

بله ، هنجارى در اسلام بوده و در كنار آن مفروضى قرار داشته كه اين ها ، تابع مصالح و مفاسد هستند و تازه اگر اين هم نبود ، جامعه شناس مى توانست نگاه كند كه اين هنجار ، چه


مناسبات جامعه شناسي و حديث
176

مرد خدمت به مادر است و بهترين كار براى زن ، خدمت به شوهر مى باشد» . در جامعه شناسى و مردم شناسى لوى اشتروس هم ، بحث مبادله مستقيم و غير مستقيم و آثار آن را داريم . من فكر كردم اين روايت ، در مورد اين است كه مبادله زنان و مردان ، مبادله ساختارىِ غيرمستقيم بين دو جنس است و همه آثار مبادله غيرمستقيم را دارد؛ چون در مبادله مستقيم آدم ها تبانى كرده و آن را تعطيل مى كنند. مثلاً گفته من پول مى دهم و شما سبزى بخر . بعد مى گويد نه من پول مى دهم و نه تو سبزى بگير؛ ولى اگر بنا باشد آدم شماره 1 به شماره 2 چيزى بدهد و برود از شماره 3 چيزى بگيرد ، شماره 2 حاضر نيست از 1 نگيرد ؛ چون نبايد چيزى به او بدهد كه بگويد سر به سر . يك هم حاضر نيست از 3 بگذرد ؛ چون چيزهايى به 2 پرداخت كرده و حالا بايد از 3 بگيرد و سر به سر شود و تازه به او هم چيزى نمى دهد؛ از اين رو ، به اين آسانى قابل تبانى و تعطيل نيست .
ظاهر مبادله اين روايت اين است كه مرد به مادرش خدمت كند و بهترين كار براى زن اين است كه به شوهر خود خدمت نمايد . من اين را سه نسلى در نظر مى گيرم. زن به مرد هم نسل خودش خدمت مى كند. بعد پسرى به دنيا مى آيد و اين مرد غير هم نسل زن ، جوابش را به او مى دهد و كاملاً به مادر خدمت مى كند. تازه خدمت به شوهر مستحب است ، ولى اطاعت از مادر و تأمين رضايت او واجب مى باشد؛ يعنى بازگشت خدمات به زن ، حتمى است و اين به نفع زن است؛ مثل سلام كردن كه اول مستحب است ، ولى جوابش واجب مى شود . پس در اسلام ، اين طور نيست كه زنان به مردان خدمت بيشترى كنند و برترى جنسى باشد ؛ بلكه اين دو ، در مقياس كلان بين نسلى ، به هم خدمت مى كنند و فقط مبادله به جاى اين كه مستقيم باشد ، غيرمستقيم است و تبانى بردار نيست . پس ببينيد ، يك نكته اجتماعى است كه شايد قبلاً در جامعه شناسى نبوده است. درست است كه اصل بحث مبادله هاى ساختارى مستقيم و غيرمستقيم قبلاً بوده ، ولى اين كه اين واقعيت را در اين مورد خاص به اين شكل تحليل كنيم ، تازگى دارد.

5 . معرفى تحقيق «جامعه شناسى غيبت»

در كتاب بررسى مسايل اجتماعى در ايران چاپ 1370 ، من مقاله اى آورده ام تحت عنوان «جامعه شناسى غيبت» . قهرا غيبت تعريفى در فقه دارد «گفتن مطالبى درباره ديگرى كه او

  • نام منبع :
    مناسبات جامعه شناسي و حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 116511
صفحه از 240
پرینت  ارسال به