47
مناسبات جامعه شناسي و حديث

نيست ، به ويژه وقتى ما اين جنبه هايى كه الان گفتم و جنبه هاى ديگر را در نظر داشته باشيم ، بايد مقدار زيادى تأمل كنيم و شايد اصلاً منطق ديگرى را پى بگيريم ؛ يعنى اصلاً اين فكر را كنار بگذاريم كه مى خواهيم جامعه شناسى دينى داشته باشيم يا بياييم طور ديگرى نگاه بكنيم.
جامعه شناسى ، اصولاً به عنوان نوعى الاهيات عرضه شده ، و اصلاً در بدو امر هم نوعى الاهيات بوده و اين در بيان هاى كنت و ديگران هم آمده است. اصلاً من معتقدم كه جامعه شناسى ، الاهياتِ تجدّد است. حالا اين جا جاى بحث دارد كه اين الاهياتِ تجدّد يعنى چه؛ چون الاهيات را با معناى مسيحى اش مى فهمند ، نه با معنايى كه ما از الاهيات داريم. اين است كه خداشناسى و الاهيات در مسيحيت ، عام تر از اين است؛ الاهيات سياسى داريم ، الاهيات اقتصادى داريم. اگر نگاه كنيد ، مى بينيد كه در عمل هم جامعه شناسى ، اين كاركرد را در دنياى جديد داشته است .
وِبِر هم به اين نكته اشاره كرده كه الاهيات جامعه شناسى ، با «مسأله تئوديسى» شروع شده است. مسأله تئوديسى چيست؟ مسأله تئوديسى ، همان شرورِ مسأله عدل الهى است. در الاهيات و در انديشه دينى قديم ، يكى از مسايل مهم اين است كه بدهاى اين عالم چيست و از كجا آمده است؟ چطور ما اين را به رغم اين كه خدا را قبول داريم،توجيه كنيم. در جهان جديد ، همه اين مسايل و مشكلات ، نه با ارجاع به خدا ، بلكه با ارجاع به جامعه حلّ و فصل مى شود. آن وقت اگر اين طور ديديم ، شايد بهتر باشد ـ نظير جامعه شناسى متدين كه سوسيولوژى (Socialogy) نوشت ، ولى در واقع از جامعه شناسى دين و الهيات سخن به ميان آورد ، ـ ما به جاى او بياييم از تئولوژى سوسياتى سخن بگوييم ؛ اين با جامعه شناسى دينى متفاوت است. شايد بهتر باشد ما از تئولوژى الاهيات جامعه صحبت كنيم. الاهيات جامعه چطور خواهد شد و به چه شكلى خواهد بود؟ اين در واقع ، منطقى متفاوت از آن است؛ ولى اگر خواستيم آن راه را برويم ، بايد ابعادش مشخّص بشود.

فهرست


مناسبات جامعه شناسي و حديث
46

جوش آمد ، مى توانيم در عرضش هم بگوييم خدا آب را جوش آورد و اين تناقضى ندارد. اين جا همان مشكل پيش مى آيد كه در حوزه فلسفه داريم كه چگونه افعال زشت و گناهان انسان را به خدا نسبت بدهيم؛ يعنى مشكلى شبيه اين وجود دارد.
نكته دوم اين است كه جامعه شناسى سكولار ، ميدان نمى دهد كه براى انسان ، وجهى ماورايى قائل بشويم . حتى فلسفه هاى پيش از تجدّد هم اين اعتقاد را داشتند كه انسان ، موجودى است كه ميل آن دنيايى دارد. ما در عرفانمان مى گوييم كه انسان ، ميل به مطلق دارد. براى جامعه شناسى سكولار ، ميل به مطلق مفهوم نيست. شايد جهان مادّى ، جهان مطلق يا قائل بودن به يك حسّ خداجويى در انسان را نمى پذيرد. حالا از آن بيان فلسفى كمى پايين تر بياييم. انسان يك حسّ خدايى دارد . چگونه مى توان اين ها را با اين جامعه شناسى جمع كرد؟ يعنى آن وقت چه چيزى از جامعه شناسى را با چه چيزى جمع مى كنيم؟ سطح ديگر ، سطح پايين تر از اين قضيه است كه جهان شناسى نمى بيند. اين سطح هم مهم است. آن دو سه عنصرى كه گفتيم ، جامعه شناسى سكولار ، مغفول است و ما بايد راجع به آنها ، دقّت كنيم ، اين است كه جامعه شناسى براى فعل غيردينى ، قالب تحليلى واحدى به كار مى برد؛ چه اين كه براى شرورترين انسان ها و متّقى ترين آنها ، قالب تحليلى يكسانى دارد . اين در بحث هاى اوّل ، درست بود. انسانى كه اهل خير است ، كار خير مى كند يا عملش جهتِ خير دارد ، هيچ تحليل خاصى در تبيين جامعه شناسى موجود براى آن نيست. حال ، آيا ممكن است بگوييم ما يك جامعه شناسى مى خواهيم كه اين ها نباشد . اصلاً آن علم ، جامعه شناسى مى شود يا نه؟ چون معمولاً خيلى به طور مبهم سخن مى گويند كه ما مى خواهيم يك جامعه شناسى براساس متافيزيك و مبانى و مفروضات انسان شناسانه دينى برپا كنيم ، ولى بايد پرسيد كه اگر حالا اين چند جنبه اى كه جنبه هاى خيلى دقيقى هم است از جامعه شناسى سكولار بگيريم ، آيا باز جامعه شناسى خواهد بود؟
نكته اين است كه شما مى گوييد جامعه شناسى اى مى خواهيم براساس جامعه شناسى سكولار . اگر اين جنبه هاى متافيزيكى را وارد آن كنيم ، چه چيزى از آن مى ماند كه شما مى خواهيد يك بحث آن طورى داشته باشيد. پس چه چيزى را مى خواهيد با چه چيزى جمع كنيد. آيا اين ها قابل جمع اند يا شما بايد اصلاً منطق خود را تغيير دهيد؟
به رغم اين كه اين امكان به لحاظ معرفتى باز شده ، ولى معنا و مفهومش خيلى محصَّل

  • نام منبع :
    مناسبات جامعه شناسي و حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 116070
صفحه از 240
پرینت  ارسال به