انعکاس مفاهيم قرآنی علم، نور و بصيرت در روايات اسلامی - صفحه 12

زماني پيغمبر اسلام مرا براي تبليغ به سوي قبيله‌اي از قيس فرستاد تا مسائل اسلامي را براي آنها بگويم. در آن جا با مردمي رو به رو شدم چونان شتر وحشي که به هيچ وجه درک نمي‌کردند من چه مي‌گويم. تنها مي‌نگريستند ببيند کجا گوسفند يا شتري هست؟ و در انديشه گوسفندان و شتران خود و ديگران بودند و اصلاً به سخن حق گوش فرا نمي‌دادند که خدا و پيغمبر ديني هست و ارزش‌هاي اعتقادي، اخلاقي و عملي وجود دارد، اين سخنان را نمي‌فهميدند.
وقتي نزد پيغمبر بازگشتم و کارم را گزارش دادم، پيغمبر فرمود: اي عمار، چه کردي؟
پس داستان آن قوم را براي آن حضرت نقل نمودم و او را از غفلتي که داشتند، باخبر ساختم. حضرت در پاسخ فرمود:
«يا عَمّارُ! إلّا اُخبِرُکَ بِقَومٍ أَعجَبَ مِنهُم؟ قَومٌ عَلِمُوا ما جَهِلوا ثُمَّ اشتَهَوا کَشَهوَتِهِم»؛۱
اي عمار، آيا به گروهي شگفت‌تر از آنان تو را خبر ندهم؟ گروهي که آنچه را آنها نمي‌دانند، مي‌دانند، ولي همچو آنان به اميال نفساني روي مي‌آورند.

يعني اگر آنها جز گوسفند و گاو چيزي را درک نمي‌کنند، بدان جهت است که استعداد فهم آن را ندارند و شرايط اجتماعي و سياسي به آنان اجازه نداده که در پي اين علوم بروند، پس حال آنان خيلي تعجب‌آور نيست. شگفت‌انگيزتر، ماجراي کساني است که عالم‌اند و به علمشان عمل نمي‌کنند و در نتيجه عمل نکردن به آنچه مي‌دانند، هلاک مي‌گردند.
سعد بن ابي وقاص نيز از جانب پيامبر اسلام به ناحيه ديگر و نزد قوم ديگري گسيل شد که به خاطر شرايط ويژه‌اي که در شبه جزيره عربستان حاکم بود، آنان نيز در مسائل ديني بسيار عقب افتاده بودند. سعد پس از بازگشت، به پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله گزارش داد:
أَتَيتُکَ مِن قَومٍ هُم وَأَنعامُهُم سَواءٌ؛
از جانب گروهي به سوي تو آمدم که با ستورانشان همسان بودند.
يعني آنان نيز مانند چهارپايانشان سخنان مرا نمي‌فهميدند. حضرت از اين فرصت جهت موعظه استفاده کرد و فرمود:
يا سَعدُ! إلّا اُخبِرُکَ بِأَعجَبَ مِن ذلِکَ؟ قَومٌ عِلموا مَا جَهِلَ هؤُلاءِ ثُمَّ جَهِلُوا کَجَهلِهِم؛۲
اي سعد، آيا به چيزي شگفت‌انگيزتر از اين تو را خبر ندهم؟ گروهي که آنچه را اينان دانستند، دانستند، سپس مانند اينان نادان شدند.

جاهل اگر جاهلانه عمل کند، تعجب‌آور نيست؛ عالم اگر جاهلانه عمل کند و علم وي در عملش اثر نگذارد و از دانش خويش بهره نبرد، شگفت‌آور است؛ زيرا شخص خردمندي که ابزار علم را داراست، اگر به هنگام نياز از اين ابزار بهره نبرد، کار نابخردانه‌اي مرتکب شده است و ا نجام کار نابخردانه از خردمند شگفت‌انگيزتر است.

1.کنز العمّال: ج۱۰، ص۲۱۱؛ ميزان الحکمة: ج۳، ص۲۰۹۰، باب ۲۵۳۰.

2.بحار الأنوار، ج۱، ص۲۱۸، ح۳۹.

صفحه از 20