با عقل دانسته و چنين ادراکي را براي عقل معتبر ميداند، وي در پي حديث دهم باب چهل و يک کتاب التوحيد در بارة شناخت خدا با خدا توضيحاتي ميدهد و ميگويد:
القول الصواب في هذا الباب هو أن يقال: عرفنا الله بالله لأنا ان عرفناه بعقولنا فهو واهبها... . ۱
صدوق با بيان اين عبارت اذعان ميدارد که يکي از راههاي شناخت خدا از طريق عقل است.
وي همچنين، در آثارش به دلالت عقل تصريح کرده و به روشني بيان ميدارد که اين عقل است که انسان را به کشف و فهم اين گزارهها دلالت ميکند. وي به دنبال حديث نخست باب پانزدهم کتاب التوحيد در تفسير آية اللهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ۲ ، پس از نقل و نقد نظرية گروه مشبهه در معناي کلمة نور و سپس بيان معناي مختار، ميگويد:
نور در اينجا به معناي هدايت کننده اهل آسمان و زمين است و خداوند اين اسم را توسعاً و مجازاً بر خويش روا شمرده است.
آن گاه ميگويد:
أنّ العقول دالة علي أن الله ـ عزوجل ـ لايجوز آن يکون نوراً ولا ضياءً و لا من جنس الانوار، لانّه خالق الانوار و الضياء و خالق جميع اجناس الاشياء... . ۳
دومين نکته، اين که از برخي اظهارات شيخ صدوق در بيانهاي وارده در آثارش بر ميآيد که ايشان عقل را به سان ملاک و معياري ميبيند که پذيرش يا عدم پذيرش دادهها توسط آن، خواهد بود. هنگامي که وي با قضيه و گزارهاي رو به رو ميشود، براي دريافت صحت آن، به عقل رجوع کرده و آن را به عقل عرضه ميدارد. در نهايت، به داروي عقل رضايت داده و ادراک آن را معتبر ميشمارد.
وي در پي حديث هفدهم باب نهم کتاب التوحيد در بارة اثبات قادر بودن خداوند ميگويد:
از جمله دلايل بر اين که خداوند قادر است، اين که وقتي ثابت شده که جهان ساختة سازندهاي است و دريافتيم کسي که توانا نيست، نميتواند چيزي را بسازد؛ به دليل آن که زمينگير نميتواند راه برود و از ناتوان کاري ساخته نيست، خواهيم دانست آن که هستي را ساخته است تواناست و اگر غير از اين باشد، بايد ما که ابزار پرواز نداريم، بتوانيم پرواز کنيم و يا بتوانيم در عين از دست دادن حواس، درک کنيم. و چون تحقق چنين چيزي بيرون از دايرة خردمندي است، قسمت اول هم چنين است. ۴
وي همچنين، در برخي بيانهايش، اين گونه اظهار ميدارد که عقل، گزارهاي را باطل دانسته و حتي اجازه اين تصور را به انسان نميدهد. او به دنبال حديث ششم باب چهل و دو از کتاب التوحيد در باره اثبات حدوث جهان استدلال آورده و ميگويد: