وي همچنين سخنگويي، بدون استدلال عقلپسند، را نکوهش کرده و چنين کسي را باطلگو ميداند. او در بحث حدوث اجسام، پس از تبيين معناي افتراق و اجتماع اجسام ميگويد که آن کسي که اجسام را نه مجتمع و نه مفترق ميداند، سخني نابخردانه گفته است:
من أثبت الاجسام غيرمجتمعة و لا متفرقة فقد أثبتها علي صفة لا تعقل و من خرج بقوله عن المعقول، کان مبطلاً. ۱
بخشي از استدلالهايي را که شيخ صدوق در آثار خويش آورده، در اين بخش نقل ميکنيم.
1. شيخ صدوق در پي حديث بيست و پنجم باب اول کتاب التوحيد در ذيل آية أَوَلَمْ يَنظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللهُ مِن شَيْ ءٍ۲ و در بيان معناي نظر، آن را به انديشيدن و استدلال کردن معنا کرده، بيان ميدارد که معناي آيه چنين است که آيا در زمين و آسمانها و شگفتيهاي خلقت نمينگرند. او ضمن اشاره به برهان نظم و برهان حدوث ميگويد:
اجسام براي نگه داشتن اجرام و اجسام آسماني، بدون ابزار، قادر نيستند. خداوند آسمانها و زمين را با همة بزرگي و سنگيني بدون پايه برپا داشته و بدون ابزار آنها را آرام گردانيده است. پس خداوند شبيه به اجسام نيست و اجسام در قدرت و ملک همگون خدا نيستند.
آن گاه، پس از مقايسه قدرت و مالکيت خداوند با آفريدگان ميگويد با انديشه و نظر در آسمانها و زمين و آفريدگان ديگر به ميزان قدرت و ملک خدا پي برده و اينکه خداوند بر خدايي بر آنها که از جسمها پديد آمده و آفريده شده سزاوارتر است، استدلال ميکنند. ۳
2. صدوق در پي حديث سي و ششم باب دوم کتاب التوحيد در بيان «نفي تشبيه خداوند» به آفريدگان از قانون حدوث استفاده کرده، ميگويد:
دليل بر اين که خداوند در هيچ جهتي از جهات شبيه آفريدگانش نيست، آن است که هر جهتي از کارهاي او پديد آمده (حادث) است و هر جهت پديد آمده، گواه بر حدوث چيزي است که به آن جهت است. و اگر خداوند جليل شبيه چيزي از آفريدگان باشد، آن شباهت دلالت بر حدوث اوست؛ از آن جهت که دلالت بر حدوث هر چيزي ميکند که آن جهت را دارد، زيرا او همگون بر پايه داوري خرد از نظر همگون بودن مقتضي حکم واحد هستند و حال آن که دليل اقامه شده که خداوند تبارک و تعالي قديم است و محال است که او از جهتي قديم و از جهتي حادث باشد. ۴
3. آن گاه به دنبال اين استدلال عقلي دليل بر «قديم بودن خداوند» ميآورد. او ميگويد:
از جمله دلايل قديم بودن خداوند، آن است که اگر او حادث بود، بايد محدث و پديد آورندهاي داشت؛ چون فعل بدون فاعل نميشود. و اين سخن در باره محدث او نيز جاري است. و در اين