عقل‌گرايی شيخ صدوق و متکلم بودن او - صفحه 47

که علم قديم است و يا حادث. اگر حادث باشد، در اين صورت، خداوند پيش از آن علم، غير عالم بود و اين از صفات ناقص است و همان گونه که پيش‌تر گفتيم، هر ناقصي حادث است و اگر قديم باشد، بايد غير از خداي عزيز و جليل قديمي وجود داشته باشد که به اجماع، اين امر کفر است. در مورد قادر بودن و زنده بودن نيز سخن، همين است. دليل آن که خداي متعال از ازل قادر، عالم و زنده بود، اين است که عالم، قادر و زنده بودن او به خويشتن ثابت شده است و با دليل اثبات شده است که او قديم است و اگر چنين است، پس او از ازل عالم بود؛ زيرا خود او ـ که عالم بود ـ از ازل بود و اين دليل بر آن است که او قادر و زنده از ازل بود. ۱
8. شيخ صدوق پس از نقل حديث پنجم باب سي و ششم کتاب التوحيد در بارة «واحد بودن صانع» دو دليل مي‌آورد. او مي‌گويد:
دليل اين که آفرينندة يکي است و بيش از يکي نيست، اين است که اگر دو تا باشد، جز اين نيست که آن دو با هم، يا هر کدام بر ممانعت ديگري از آنچه اراده کرده است، تواناست و يا توانا نيست. اگر توانا باشد، مي‌تواند جلوگيري کنند و کسي که بتوان از کارش جلوگيري کرد، پديد آمده (حادث) است؛ همان طور که ساخته شده (مصنوع) حادث است. و اگر توانا نباشد، نقص و ناتواني همراه آن دو است و اين دو از نشانه‌هاي حدوث است. بنا بر اين قديم يکي است.
دليل ديگر آن که:
هر کدام از آن دو يا توانا بر مخفي کردن چيزي از ديگري است که در اين صورت، آن مي‌شود که چيزي را از او مخفي داشت، حادث است و اگر توانا بر مخفي کردن نباشد، ناتوان است و همان طور که بيان کرديم، ناتوان حادث است. اين استدلال در ابطال دو قديم ـ که وصف هر کدام از آن دو صفت قديمي باشد که ما اثبات کرديم ـ کاربرد دارد. ۲
9. شيخ صدوق باب چهل و دوم کتاب التوحيد خود را به «اثبات حدوث جهان» ويژه ساخته است.
در اين باب، پس از ايراد رواياتي و گفت‌وگوهايي مفصل در بارة حدوث عالم، در پي حديث ششم، به اثبات عالم از راه عقلي مي‌پردازد. او براي اثبات حدوث عالم مي‌گويد:

1.همان، ص۲۲۳.

2.همان، ص۲۶۹.

صفحه از 58