علي عليه السلام کدام خصم است، هيچ اشاره اي ندارد. در يکي از ترجمههاي معروف و قديمي هم در باره ضمير «او» در نامه در داخل پرانتز كلمه دشمن نوشته شده است؛ ۱ در حالي كه سخن، توضيح و تعليقي در باره شخص و يا افراد مورد نظر امام و مصداق ضمير ذكر شده در نامه ندارد. يکي از تصحيحکنندگان اين کتاب شريف نيز با اين كه در باره اين نامه كوتاه، در بخش توضيحات از شماره 3773 تا 3796 بحث نمود و توضيحات لغوي لازم را ذكر كرده، ۲ از بيان دشمن مورد نظر امام و نام و نسبش خودداري كرده است. مترجمي ديگر، در ترجمه اين فراز از نامه 36 نهج البلاغه و سخنان امام عليه السلام و در توضيح مقدماتي نامه مينويسد:
اين نامه پاسخ نامهاي است كه عقيل به آن حضرت نگاشته بود، و در باره سپاهي كه آن حضرت به سوي برخي از دشمنان فرستاده بودند. ۳
يکي ديگر از مترجمان اين کتاب گرانقدر در باره اين نامه مينويسد:
پاسخي به نامه عقيل در جريان اعزام لشكري در يكي از پيكارها. ۴
در نهج البلاغه يکي معاصران عرب نيز اشارهاي به نام كساني كه علي عليه السلام لشكر را به سر وقت آنان فرستاده، نشده است. ۵ در ترجمه يکي از ديگر بزرگان از اين کتاب شريف در ابتداي نامه آمده است:
لشكري كه به سوي بعضي از دشمنان فرستاد. ۶
در ترجمه دو تن از محققين هم به شخصيتهاي مورد بحث امام در نامه 36 اشارهاي نشده است. ۷ يکي ديگر از مترجمين معروف در ترجمه روان خويش بر نهج البلاغه و در پاورقي نامه 36 اشاره مينمايد كه منظور امام بسر بن ابي ارطاه است كه به يمن تاخته بود. ۸ در ترجمهاي ديگر هم به شخصيت مورد نظر امام در نامه اشارهاي نشده، ولي زمان نگارش نامه را، به اشتباه، سال 39 هجري ذكر نموده است؛ ۹ در حالي که غارت و حمله ضحاک بن قيس بلافاصله پس از نبرد نهروان بود ۱۰ و جنگ نهروان در اواخر سال سي و هفت هجري بود ۱۱ و مدتي طولاني پس از تهاجم ضحاک غارتگران شامي بر قلمرو حکومتي علي عليه السلام حمله مينمودند و تا شهادت حضرت امير اين ويرانگريها ادامه داشت. ممكن است اين گونه تصور شود كه سه جنگ جمل، صفين و نهروان از ابتدا تا تقريباً انتهاي دوران خلافت علي عليه السلام را در
1.نهج البلاغه (فيض الاسلام)، ص۹۴۸.
2.نهج البلاغه (صبحي صالح)، ص۶۸۸ ـ ۶۸۹.
3.نهج البلاغه (انصاري)، ص۸۶۲.
4.نهج البلاغه (معاديخواه)، ص۳۳۶.
5.نهج البلاغه (محمدعبده)، ص۵۴۷.
6.نهج البلاغه (جعفري)، ص۸۹۹.
7.نهج البلاغه (امامي و آشتياني)، ص۶۳۹ ـ ۶۴۰.
8.نهج البلاغه (آيتي)، ص۶۷۷.
9.نهج البلاغه (عابديني)، ص۳۵۰.
10.الغارات، ص۴۱۹ ـ ۴۲۱.
11.تاريخ الطبري، ج۵، ص۷۲.