نقد و بررسی مباحث تاريخی نامه 36 در ترجمه‌ها و شرح‌های نهج البلاغه - صفحه 87

است كه سيد رضي كمتر از نصف آن را جمع آوري و در نهج البلاغه آورده است و به دليل اين كه از وسط نامه تا پايان آن ذكر شده، ضماير مطرح در خط اول نامه در نهج البلاغه نامفهوم است. در منابعي كه كل نامه آمده، حقيقت امر روشن و كاملاً واضح است كه امام نامه را در باره ضحاك بن قيس و شكست دادن سپاهيان غارتگرش نگاشته است. نام منطقه‌اي که ضحاک غارت برد، قطقطانه و ثعلبيه بود. ۱ در نامه علي هم به نام ضحاك اشاره شده و ايشان نوشته است:
آنچه در مورد غارت بردن ضحاك بر مردم حيره نوشته بودي، او كوچك‌تر از آن است كه بتواند به حيره نزديك شود، او با گروهي اسب سوار پيش آمده بود و آهنگ راه سماوه كرده بود و از واقعه و شراف و قطقطانه و آن نواحي گذشته بود و من لشگري گران از مسلمانان را به سوي او گسيل داشتم... . ۲
شروع نامه امام در نهج البلاغه با جمله لشکري انبوه از مسلمانان را به سوي او گسيل داشتم است.

ب) مطابقت ماجراهاي حمله ضحاك با سخنان امام در نامه

ماجراهاي حمله و غارت ضحاك با آنچه كه در نامه امير مؤمنان در باره لشكر دشمن ذكر فرموده، دقيقاً مطابقت دارد. در اين نامه امام مي‌فرمايد:
... فلحقوه ببعض الطريق و قد طفلت الشمس للاياب فاقتلو شيئاً كلالا، فما كان إلّا كموقف ساعة حتي نجا جريضاً بعد ما اُخِذَ منه بالمخنق و لم يبق منه غير الرمق. فلا يأ بلاي ما نجا... .۳
براي مقابله با كشتارهاي ضحاك امام علي عليه السلام مردم كوفه را فراخواند كه سستي كردند. امام خطبه‌اي در نكوهش آنان خواند در نهايت، پس از مدتي درنگ، تعدادي از كوفيان ـ که حدوداً چهار هزار نفر بودند ـ ۴ براي جهاد و مقابله با ضحاك آماده شدند كه علي عليه السلام حجر بن عدي را به فرماندهي آنان انتخاب كرد ۵ و حجر موفق شد به ضحاك ـ كه در حال فرار به سمت شام و قلمرو معاويه بود ـ رسيده و وي را شكست دهد. در اين درگيري ياران ضحاك و سپاهيان حجر نزديك غروب آفتاب درگير شدند و از ياران حجر دو تن به نام‌هاي عبدالله و عبدالرحمن فرزندان حوزه ازدي ۶ و از نيروهاي ضحاك نوزده و يا هفده تن كشته شدند. ۷ ضحاك پس از آن، در برگشت به شام ـ كه با گريز شبانه و پس از آن گم شدن در روزهاي بعد انجام گرفت ـ دچار گرفتاري و تشنگي شد و نزديك بود كه هلاك شود ـ كه با رسيدن به گروهي از مردم در كنار آبي از مرگ نجات يافت. ۸ اين گرفتاري ضحاک که در برگشت از يارانش جدا

1.انساب الاشراف، ج۲، ص۴۳۸.

2.الغارات، ج۲، ص۴۳۱ ـ ۴۳۲.

3.نهج البلاغه (شهيدي)، ص۱۱۰.

4.انساب الاشراف، ج۲، ص۴۳۸؛ نهاية الارب، ج۲۰، ص۲۵۵.

5.انساب الاشراف، ج۲، ص۴۲۵؛ تاريخ يعقوبي، ج۲، ص۱۹۶؛ تاريخ الطبري، ج۵، ص۱۳۵؛ الکامل، ج۳، ص۳۷۷.

6.انساب الاشراف، ج۲، ص۴۳۸؛ در طبري فقط ذكر دو تن بون نام بردن از نامشان، ر.ك: تاريخ الطبري، ج۵، ص۱۳۵.

7.انساب الاشراف، ج۲، ص۴۳۷؛ مقايسه شود با الفتوح، ج۳، ص۲۲۰ و نيز تاريخ الطبري، ج۵، ص۱۳۵؛ تاريخ‌نامه طبري، ج۴، ص۶۶۷.

8.الغارات، ج۲، ص۴۴۱.

صفحه از 90