شاخص ‏های دينداری - صفحه 116

و در جاي ديگر مي فرمايد:
لا تنظروا الي طول رکوع الرجل و سجوده فأنّه شيء اعتاده، فلو ترکه استوحش و لکن انظروا إلي صدق الحديث و أداء الأمانة؛۱
به طول رکوع و سجود مرد، نگاه نکنيد، زيرا بدان عادت کرده و اگر آن را وانهد، بهراسد؛ ولي نگاه کنيد به راستگويي و امانت داري او.

بنا بر اين، شاخص دينداري و متدين بودن به صدق حديث و راستگويي و شاخصه هايي از اين گونه است. لذا اگر فردي آش نذري بدهد يا براي اهل بيت عليهم السلام عزاداري و گريه کند و يا مردم اطعام دهد و از طرف ديگر دروغ بگويد و يا دزدي بکند يا حيله و نيرنگ به کار ببرد و حقوق ديگران را رعايت نکند، اينها علامت دينداري فرد و به تبع آن دينداري جامعه نيست و اگر فردي نماز بخواند و از سوي ديگر، فحشا و منکرات را مرتکب شود آن فرد ديندار نيست؛ چرا که خداوند متعال و قرآن کريم مي فرمايد: إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ. بنا بر اين، بازدارندگي از فحشا و منکرات شاخص دينداري است.
پس دينداري و دين دار شدن، داراي علايم و نشانه هايي ديگري نيز هست. بنا بر اين، اگر ما کاري بکنيم که آن حالت ظاهري انجام شود، ولي آن علامت اصل پديد نيايد در امر تحقق دينداري موفق نبوده ايد.
از همين روي، امام صادق عليه السلام مي‌فرمايند:
إنّ الله عزّ وجل لم يبعث نبياً إلّا بصدق الحديث و أداء الأمانة إلي البرِّ والفاجرِ؛
خداوند پيامبر را مبعوث نکرد. مگر اين که دعوت به راستگويي و اداي امانت به افراد خوب و بد کرده است.

در جاي ديگر از جمله علت‌ها مقام و منزلت والاي علي عليه السلام نزد پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله را امانتدار و راستگويي آن امام همام بيان نموده اند:
انظر ما بلغ به علي عليه السلام عند رسول الله صلي الله عليه و آله فألزمه، فاًّنّ علياً اًّنّما بلغ به عند رسول الله بصدق الحديث و أداء الأمانة؛۲
بنگريد بر آنچه به واسطه آن، علي عليه السلام نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله تقرّب يافت و بدان بچسب؛ زيرا علي عليه السلام همانا به مقامي که نزد رسول خدا رسيده است؛ به واسطه راستگويي و امانت‌داري است.

کتابنامه

ـ الاتقان في علوم القرآن، جلال الدين عبد الرحمان سيوطي، چاپ سوم، تهران: امير کبير، 1376.
ـ الاحتجاج، ابو منصور احمد بن علي طبري، مشهد مقدس: نشر مرتضي، 1403ق.
ـ ارشاد القلوب، حسن بن أبي الحسن ديلمي، انتشارات شريف رضي، 1412ق.

1.الکافي، ج۲، ص۱۰۵، ح۱۲؛ وسائل الشيعة، ج۱۹، ص۶۸، ح۲۴۱۶۸.

2.الکافي، ج۲، ص۱۰۴، ح۵.

صفحه از 116