ذيل اين روايت، به صراحت دلالت دارد بر اين که حرف«واو» در آية شريفه ياد شده عاطفه است و راسخان در علم، همچون خداي متعال نسبت به تأويل آيات متشابه آگاه هستند. بنابر اين، اين روايت در تقابل و تعارض با روايت نخست ارزيابي ميشود.
در اين جا براي حل تعارض ميان دو روايت، با وجود نظر بعضي دانشمندان در باب عدم اعتبار روايات کتاب الاحتجاج نيازي به بحث در بارة سند و اعتبار روايت الاحتجاج نميبينيم، چرا که روايات فراوان و معتبري همسو با آن از ناحيه امامان معصوم مبني بر آگاهي راسخان علم از تأويل آيات متشابه روايت شده است که بعضي از آنها نقل ميکنيم:
1. در کتاب روضة الکافي و تفسير القمي از ابو عبيده نقل شده است که گويد: از امام باقر در بارة آية شريفه الم * غُلِبَتِ الرُّومُ... پرسيدم، امام فرمود:
يا ابا عبيده! اِنَّ لِهذا تأويلاً لا يعلَمُهُ إلّا اللهُ و الرّاسِخونَ في العِلمِ مِن آلِ محمدٍ... .۱
در اين روايت، آل محمد به عنوان راسخان در علم معطوف به الله و آگاه از تأويل آيهاي از قرآن معرفي شدهاند که ديگران از اين آگاهي بيبهرهاند.
2. در روايت ديگري علي بن ابراهيم قمي، از پدرش، از يزيد بن معاويه، از امام باقر عليه السلام نقل ميکند که حضرت فرمودند:
اِنَّ رَسولَ اللهِ اَفضَلُ الرّاسِخينَ فِي العلمِ قَد عَلَمِ جَميعَ ما اَنزَلَ اللهُ عليه مِنَ التَّنزيلِ وَ التَّأويلِ و ما کان اللهَُ لِينزِلَ عليهِ شيئاً لَم يعَلِّمهُ تأويلَه وَ أَوصياؤُهُ مِن بعدِهِ يعلَمُونَهَ کُلَّه... .۲
مطابق اين روايت، رسول خدا در رأس راسخان در علم قرار داشته و به تنزيل و تأويل همة آيات قرآن آگاهي دارد، و پس از ايشان اوصياي آن حضرت، يعني امامان اهل بيت عليهم السلام به تنزيل و تأويل همة آيات قرآن آگاهي دارند.
3. در روايت ديگري ابو بصير از امام صادق عليه السلام نقل ميکند که حضرت فرمودند:
نحنُ الرّاسِخونَ فِي العِلمِ و نحنُ نَعلَمُ تَأويلَهُ.۳
اين روايت نيز صريح است در اين که مقصود از راسخان در علم اهل بيت پيامبراند و آنان به تأويل آيات متشابه آگاه هستند. بنا بر اين، در اين که اهل بيت پيامبر راسخان در علماند و به تأويل همة آيات قرآن آگاهاند، هيچ ترديدي نيست و روايات فروان بر آن دلالت دارد. ۴
1.الکافي، ج۸، ص۲۶۹؛ تفسير القمي، ج۲، ص۱۵۲.
2.تفسير القمي، ج۱، ص۹۷؛ با اندکي تفاوت در: الکافي، ج۱، ص۲۱۳.
3.ر.ک: تفسير القمي، ج۱، ص۱۸۶؛ الکافي، ج۱، ص۲۱۳.
4.براي آگاهي از اين روايات ر.ک: تفسير العياشي، ج۱ ص۱۶۲ ـ ۱۶۴؛ الکافي، ج۱، ص۲۱۳ ـ ۲۱۴؛ بصائر الدرجات، ص۱۹۶ ـ ۲۰۴؛ وسائل الشيعة، ج۲۷، ص۱۷۷ ـ ۲۰۰؛ البرهان في تفسير القرآن، ج۱، ص۵۹۷ ـ ۵۹۹؛ نور الثقلين، ج۱، ص۳۱۵ ـ ۳۱۷.