به نظر نگارنده اين مسأله بايد در چارچوب بحث ظاهر و باطن و تنزيل و تأويل قرآن تحليل شود. ميدانيم که مطابق رواياتي معتبر، منقول از امامان اهل بيت عليهم السلام قرآن کريم داراي ظاهر و باطن و تنزيل و تأويل، و مطابق بعضي روايات داراي بطون متعدد است. 1 اين قضيه، دست کم نزد مفسران شيعه، اجماعي و غير قابل ترديد است و حتي بعضي محققان روايات آن را متواتر شمردهاند. 2 بر اين اساس، به نظر ميرسد آيه 7 آل عمران داراي ظاهري است که مطابق اين ظاهر، حرف «واو» در آن داراي نقش استينافي است. افزون بر اين، آيه شريفه داراي معنا يا معاني باطني هم هست که مطابق آن «واو» داراي نقش عطفي، و يا نسبت به بعضي معاني باطني داراي نقش عطفي و نسبت به بعضي ديگر از معاني باطني نقش استينافي خواهد بود. پيش از توضيح اين نظر لازم است مقصود خود را از معناي بطني و تأويلي روشن سازيم.
محققان براي ظاهر و باطن و تأويل و تنزيل تعاريف متعدد و مختلفي بيان داشتهاند. 3 بعضي باطن و تأويل را مترادف و بعضي آن دو را متباين دانستهاند. 4 بعضي تأويل را ناظر به تحقق امر خارجي آن را تنها براي بعضي آيات ثابت دانستهاند، و در مقابل، بعضي ديگر تأويل را از سنخ مفهوم و معنا دانسته، آن را مرادف با تفسير شمردهاند. نيز در تعريف آن گفتهاند: تأويل عبارت است از بيآنهاي مخالف با ظاهر الفاظ آيات، يا بيان مراد و مقصود حقيقي آيه، يا توجيه آيات متشابه و فهم دروني آيات، و ... 5 در باره ظاهر و باطن نيز تعاريف متعددي به دست داده شده است؛ از جمله ابن نقيب در تعريف اين دو گفته است:
ظهر قرآن معاني ظاهري آن و بطن قرآن اسرار و معاني دقيق موجود در آيات آن است.
بعضي هم باطن قرآن را همان تأويل آن دانسته اند. سيوطي ضمن نقل اين تعريف مينويسد:
هيچ آيهاي نيست، مگر اين كه گروهي به آن عمل كردهاند (و اين ظاهر آيه است)، و گروهي در آينده ميآيند كه به آن عمل خواهند كرد (و اين باطن آيه است). بنا بر اين، مصاديق دورههاي بعدي آيات قرآن باطن آيات به شمار ميآيند. 6
البته بسياري از اين تعاريف در جاي خود درست هم هست، اما در مقاله حاضر، با توجه به روايتي معتبر از امام باقر عليه السلام ما براي اين دو مصطلح معنايي نزديك به معناي اخير ـ كه سيوطي آن را نقل كرده ـ ترجيح ميدهيم و آن دو را مترادف در نظر ميگيريم. در اين روايت، فضيل بن يسار در بارة روايت مشهور نبوي ـ که قرآن را برخوردار از ظهر و بطن معرفي ميکند ـ از امام سؤال ميکند و حضرت در پاسخ ميفرمايد:
1.براي نمونه ر.ک: من لايحضره الفقيه، ج۲، ص۴۸۵؛ المحاسن (برقي)، ص۳۰۰، بحار الأنوار، ج۹۲، ص۹۱؛ بصائر الدرجات، ص۱۹۶.
2.ر.ک: روششناسي تفسير قرآن، ص۲۵۴.
3.براي آگاهي مبسوط از تعاريف مختلف نسبت به مصطلح تأويل ر.ک: دانشنامه جهان اسلام، ج۶، و دايرة المعارف بزرگ اسلامي، ج۱۴، مدخل «تأويل».
4.براي آگاهي از اين تعاريف ر.ک: روششناسي تفسير قرآن، ص۳۱ ـ ۳۴.
5.ر.ک: الاتقان في علوم القرآن، ج۲، ص۱۱۸۹ ـ ۱۱۹۲؛ نيز: دانشنامه جهان اسلام، ج۶، ص۳۱۴ ـ ۳۱۷.
6.الاتقان، ج۲، ص۱۲۱۹ ـ ۱۲۲۱.