نقد سندی احاديث در الميزان در بوته آزمايش - صفحه 208

در جلد هيجدهم معجم الرجال الحديث نيز در عنوان محمد بن يسارگفته است که او از مالک اسدي و ابن محبوب روايت نقل کرده است، ولي وصفي از او نياورده است.
بنا بر اين، در كتب رجالي جرح و تعديلي در مورد اين دو راوي صورت نگرفته است. به نظر مي‌رسد که اين دو راوي مهمل باشند. اين نيز مي‌تواند دليل ديگري بر ضعف اين روايت و صحت ديدگاه علامه در مورد اين روايت باشد.
12. علامه در ذيل سورة ممتحنه روايتي از مجمع ‌البيان، به نقل از أبي الجارود ذكر مي‌كند و مي‌فرمايد:
اين روايت راوي آن ضعيف است. ۱
ضعيف بودن راوي خود دليل بر ضعف سندي است. همان‌طور كه قبلاً گفته شده است، أبي الجارود از علماي غلات و از ضعفاست. ۲
13. در ذيل آية هفدهم سوره ليل روايتي از اسماعيل بن مهران، از ايمن بن محرز، از أبي بصير، از امام صادق عليه السلام بيان مي‌كند و در ادامه مي‌گويد:
اين روايت به خاطر اين‌كه يكي از راويانش (ايمن بن محرز) شناخته شده نيست، ضعيف و غير قابل اعتماد است. ۳

الف. ايمن بن محرز

شيخ طوسي فقط به ذكر نام او اكتفا كرده و وصفي از او ننموده است. ۴ در رجال برقي نيز همين‌گونه آمده است. ۵ دركتب رجال اهل سنّت، از جمله تهذيب‌ التهذيب، ذكري از او به ميان نيامده است. بنا بر اين، مي‌توان گفت ديدگاه علامه در مورد ناشناخته بودن راوي صحيح است.
اينها نمونه‌هايي بود که علامه طباطبايي، بدون بررسي رجالي اسناد، اصل حديث را مورد خدشه قرار داده است. اين در حالي است که بررسي سندي اسناد، تقريباً صحت ادعاي او را تأييد مي‌کند.

نتيجه

از جمع‌بندي مطالب ارائه شده در اين مقاله نتايج ذيل حاصل مي‌شود:
علامه شيوة تفسيري قرآن به قرآن را پذيرفته و تفسير را بر اين مبنا استوار کرده است؛ امّا بر خلاف ديدگاه تفسيري او، در بسياري از موارد در فهم آيات، از روايات به عنوان قرينه و مؤيدي براي صحت تفسيرش بهره مي‌گيرد.

1.الميزان، ج۱۹، ص۴۱۶.

2.رجال الكشي، ص۲۲۹.

3.الميزان.

4.رجال الطوسي، ص۱۶۶.

5.رجال البرقي، ص۴۹.

صفحه از 209