را به صورت واجب يا راجح ، از انسان خواسته است . برخى از احاديث ، به اين معنا اشاره دارند ، مانند :
من تربيت شده خدا هستم و على ، تربيت شده من است . ۱
خداوند ، پيامبرش را بر محبّت خويش پَروَرْد . ۲
مؤمن ، به آداب خدا رفتار مىكند . ۳
پس ارزشهاى الهى ، در گفتار و كردار پيشوايان اسلام و رهروان آنها تبلور مىيابند . در اين جا توجّه به دو نكته ، ضرورى است :
نكته اول ، اين كه ارزشهاى عقلى و شرعى ، در ريشهيابى و تحليل دقيق ، به يك نقطه مىرسند . از امام على عليهالسلام نقل شده است :
۰. عقل ، شريعت درونى است ، و شريعت ، عقل برون . ۴
بى ترديد ، اگر عقل بتواند حقايق را آن گونه كه هستند درك كند ، به همان نقطه مىرسد كه دين رسيده است ، و بر همين اساس گفته شده است كه : «هر آنچه عقل بدان حكم كند ، شريعت نيز بدان حكم مىكند ، و هر آنچه شريعت بدان حكم كند ، عقل هم بدان حكم مىكند» ۵ . با اين نگاه ، آداب عقلى و شرعى ، در واقع يكى هستند .
نكته دوم ، اين كه آداب اجتماعىِ نامشروع ، در واقع ارزش ادبى ندارند؛ زيرا همان طور كه اشاره شد ، اگر ارزش ادبى داشتند ، شريعت با آنها مخالفت نمىكرد؛ بلكه زيبا جلوه كردنِ اين گونه آداب ، در حقيقت