عرضه كافى بر امام عصر عليه ‏السلام - صفحه 80

«توقف عنه فى هذه السنه» در امسال از سفر حج خوددارى كن. ولى ظاهرا آن جناب، امر امام عليه السلام را به خوددارى از سفر حج، بر اولويت ترك سفر حمل نمودند و مسافرت اختيار كردند، و در راه مكه كشته شدند، خدايش رحمت فرمايد و با اوليايش از ائمه اطهار محشور نمايد. ۱
علّان رحمه الله كه درباره سفر حج كه سفرى است متعارف و معمولى، مى تواند از

1.علّامه بزرگوار مرحوم آيت اللّه مامقانى رضى الله عنهدر تنقيح المقال بعد آن كه وثاقت علّان مذكور را از گروهى از ارباب معاجم نقل مى كند و اين كه همين بزرگوار استاد و دايى كلينى است، و استيذان او را در امر حج و توقيع مبارك را در پاسخ وى آورده، مى فرمايد: «اين جا يك چيز قابل بحث باقيمانده و آن، اين كه ارباب رجال علّان را توثيق فرموده اند، با آن كه ايشان، فرمان امام، حضرت حجت عليه السلام را درباره سفر حج مخالفت كرده و در توقيع فرموده بودند: «توقف عنه فى هذه السنة» از امتثال نهى امام عجل اللّه تعالى فرجه، سر باز زدند. وجه اين توثيق را نفهميدم كه چگونه اين توثيق رجاليون با اين مخالفت قابل جمع است؟! و شايد دليل موجهى براى اين جمع داشت، كه نقل نكرده اند». نظر اين ماجرا را براى حماد بن عيسى كه از اصحاب اجماع است روايت كرده اند و در همين كتاب در ترجمه حماد بن عيسى مى گويد: «حماد بن عيسى از اصحاب امام صادق عليه السلام است و از امام كاظم و امام رضا عليهماالسلام نيز روايت كرده و در زمان ابى جعفر ثانى يعنى جواد الائمه عليه السلام فوت كرده است، و كشّى به واسطه از حماد روايت مى كند كه گفت: «دخلت على ابى الحسن الاول عليه السلام فقلت له: جعلت فداك ادع اللّه الى ان يرزقنى دارا وزوجة وولدا وخادما والحجّ، فقال: اللهمّ صل على محمد وآل محمد وارزقه دارا وزوجة وولدا وخادما والحجّ خمسين سنة». خدمت امام موسى بن جعفر عليهماالسلام رسيدم عرض كردم: فدايت شوم براى من از خداى تعالى بخواه كه خانه و همسر و فرزند و خادمى و توفيق حج به من روزى فرمايد، امام هم چنان كه خواسته بودم دعا فرمودند ولى درباره حج خواستند كه خداى تعالى پنجاه سفر حج روزيم دارد». حماد گفت: با اشتراط امام حج را به عدد پنجاه، دانستم كه بيش از آن نصيبم نيست، و اينك چهل و هشت حج انجام داده ام، اين هم خانه من و زوجه ام هم اكنون پشت پرده است كه كلامم را مى شنود و اين هم فرزند و آن ديگرى هم خادم من و بعد از آن نيز دو حج انجام دادند، بعد از پنجاه حج، با اباالعباس نوفلى قصير عازم حج شدند و در مدينه با امية بن على قيسى خدمت جوادالائمه رسيدند كه از حضرت توديع كنند، قيسى مى گويد چون امام عليه السلام از قصد ما آگاه شد فرمودند: امروز حركت نكنيد و تا فردا ماندگار شويد، هنگامى كه از محضر حضرت بيرون آمديم حماد گفت، چون بار و بنه ام از مدينه به طرف ميقات يعنى مسجد الشجره حركت كرده من نيز مى روم، من گفتم: اما من مى مانم، حماد رفت و همان شب به وسيله سيلى در جحفه غرق شد». علامه مامقانى در ذيل اين ماجرا مى فرمايد: «مخالفت حماد منع امام را از خروج، ضررى به عدالت وى نمى زند زيرا از فرمان امام عليه السلام ، وجوب نفهميده بود...» و ما نفهميديم كه چرا بعدا ايشان همين توجيه را درباره علّان فراموش كردند؟

صفحه از 85