صاحب الزمان عليه السلام استصلاحا سؤال كند و از ناحيه مقدسه توقيع مبارك صادر گردد، چگونه امام المحدثين كلينى رحمه الله كه حضور در بلده مسكونى سفراء خاص داشت، اين چنين اثر سرنوشت آفرين الى انقضاء الدنيا را به محضر آن صاحب شريعت عرضه ندارد و صلاح چنين كتابى را براى جهان تشيع از حجة اللّه تعالى «كه كلينى و امثال او حجت آن حضرت بر مردمانند» سؤال نكند؟!
و از جمله قرائن مورد اشاره، توقيعات ديگرى است كه در جواب مسائل جماعتى، از ناحيه مقدسه بيرون آمده، مانند توقيعى كه در جواب مسائل اسحاق بن يعقوب بيرون آمد. و جناب صدوق الطائفه رضوان اللّه عليه در كمال الدين از محمد بن محمد بن عصام كلينى از محمد بن يعقوب كلينى روايت كرده كه اسحاق بن يعقوب گفت: «از جناب محمد بن عثمان عمرى تقاضا كردم عريضه اى كه حاوى مسائل مشكلى است، به عرض امام زمان برساند، او قبول فرمودند پس از مدتى، پاسخ آنها در توقيع به خط مولايمان صاحب الزمان عليه السلام به من رسيد ...». ۱
جواب هر يك از سؤالات اسحاق بن يعقوب كه حدود پانزده مسئله مى شود، عليحده عليحده مرقوم گرديده كه از آن جمله فقره معروفه: «واما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الى روات احاديثنا فانّهم حجّتى عليكم وانا حجة اللّه عليهم» مى باشد كه در باب اثبات ولايت فقيه مورد استناد است.
و همچنان توقيعات ديگر در جواب سؤالات اهل قم و مسائل محمد بن عبداللّه بن جعفر حميرى و غير اينها كه در كتاب كمال الدين و غيبت شيخ طوسى و احتجاج طبرسى و بحار الأنوار ثبت گرديده و اهميت آنها عشرى از معشار آنچه در كتاب شريف كافى ثبت شده نيست، چگونه مى توان باور نمود كه سفراء محترم بر آن كتاب شريف اشراف نداشته و كلينى عظيم تقاضاى عرضه آن را بر صاحب الامر عليه السلام نكرده باشد؟!
و قرينه روشن تر ماجراى كتاب التكليف ابو جعفر محمد بن على است كه اهل
1.كمال الدين، ص ۴۸۳ الى ۴۸۵.