۳۴.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند از سهل بن زياد، از عبيداللّه دهقان، از احمد بن عمر حلبى، از يحيى بن عمران، از امام جعفر صادق عليه السلام كه آن حضرت فرمود كه:«امير المؤمنين عليه السلام مى فرمود كه: به عقل، قعر حكمت بيرون آورده شد و به حكمت، قعر عقل بيرون آورده شد، و به نيكى سياست و قهر كردن بر بدكار، ادب شايسته به هم مى رسد».
و فرمود كه: «مى فرمود كه: انديشه كردن، باعث زندگى دل بينا است؛ چنانچه دونده مى رود در تاريكى ها به روشنى، به واسطه نيكى رهايى و رستن و كمى چشم داشت».
۳۵.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند، از عبداللّه بزّاز، از محمد بن عبدالرحمان بن حمّاد، از حسن بن عمّار، از امام جعفر صادق عليه السلام كه در ضمن حديث طولانى فرمود كه:«اولِ امور و آغازش، و قوت و آبادانى اش كه هيچ چيزى جز به آن سودمند نيست، عقلى است كه خداوند زينت آفريده هايش و نور آنها قرار داده است. پس با عقل، بندگان، آفريدگارشان را مى شناسند و مى فهمند كه آنها آفريده شده اند. و اين كه خدا، مدبر آنهاست و آنها تدبير مى شوند. و نيز مى فهمند كه خدا، ماندگار و آنها رفتنى اند. مردم با عقلشان استدلال مى كنند بر آنچه از آفريده خدا ديده اند، از آسمان و زمين و خورشيد و ماه و شب و روز خدا و مردم و اين كه خدا، آفريدگارمردم و اينهاست، و تدبير كننده شان هميشه بوده و خواهد بود. و با او، خوب و بد را مى شناسند، و ظلمت را در نادانى مى دانند، و نور را در علم اين آن چيزى است كه عقل به آن راهنمايى مى كند».
به ايشان گفته شد كه: آيا براى بندگان عقل كافى است و نه غير عقل؟
فرمود كه: «عاقل، به خاطر دلالت عقلش كه خدا آن را مايه قوام و زينت و هدايت او قرار داده، مى فهمد كه خدا حق است. و خدا، پروردگار اوست و مى داند كه پروردگارش خوشى و ناخوشى دارد، و طاعت و معصيت دارد. و در مى يابد كه عقلش به خوشى و ناخوشى خدا، راه نمى برد، و مى فهمد كه به او دست نمى يابد جز با طلب علم و ادب كه قوامى جز به او ندارد».