283
تحفة الأولياء ج1

3. باب در بيان آن كه خدا شناخته نمى شود، مگر به خود آن جناب بر خويش

۲۲۹.على بن محمد روايت كرده است از آن كه او را ذكر كرده، از احمد بن محمد بن عيسى، از محمد بن حمران، از فضل بن سَكن، از امام جعفر صادق عليه السلام كه آن حضرت فرمود:«امير المؤمنين عليه السلام فرمود كه: خدا را به خدا بشناسيد (يعنى خود آن جناب بر خويش دلالت دارد و در معرفتش احتياج به سوى غير نيست). و رسول او را به رسالت و پيغمبرى بشناسيد و بشناسيد صاحبان امر را و فرمان را (يعنى كسانى را كه خدا اطاعت شان را مقرون به اطاعت خود و رسول خود فرموده) به معروف و نيكى، كه موافق شرع باشد و راستى در همه چيز؛ خواه در اعتقاد و خواه در اعمال كه مرادف عصمت است و نيكويى كردن در طاعات كماً و كيفاً يا در آنچه اعم از آن باشد».
كلينى فرموده است: معنى قول آن حضرت كه «خدا را به خدا بشناسيد» آن است كه خدا شخص ها و نورها و جوهرها و ذات ها و بدن ها و جوهر روح ها را آفريده و آن جناب ـ جلّ و عزّ ـ شباهت به جسم و روحى ندارد، و كسى در آفريدن روح كه نهايت حسّ و دريافت را دارد، امرى و سببى نيست و در آفريدن ارواح و اجسام يگانه است، كه شريكى ندارد. پس هر گاه كسى در شباهت به ابدان است، و ديگرى شباهت به ارواح، خدا را به خدا شناخته و هر گاه او را به روح يا بدن يا نور تشبيه كند، خدا را به خدا نشناخته است.

۲۳۰.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند از احمد بن محمد بن خالد، از بعضى از اصحاب ما، از على بن عُقبة بن قيس بن سِمعان از ابى رُبيحه ـ غلام آزاد شده رسول خدا صلى الله عليه و آله ـ گفت: از امير المؤمنين عليه السلام سؤال شد كه پروردگار خويش را به چه شناختى؟ فرمود كه:«به آنچه خويش را به من شناسانيده». به آن حضرت عرض شد كه: چگونه خويش را به تو شناسانيده؟ فرمود كه: «هيچ صورت به او شباهت ندارد و به حواس، او را در نتوان يافت و او را با مردمان قياس نمى توان نمود، و با وجود دورى كه از همه دارد، نزديك است و با وجود نزديكى كه به همه دارد، دور است. در بالاى هر چيز است به واسطه قدرت و غلبه بر آن. نمى توان گفت كه: چيزى در بالاى اوست، در پيش روى هر چيزى است، بر همه پيشى دارد و نمى توان گفت كه: چيزى بر او پيشى گرفته. در همه داخل است، اما نه چون چيزى است كه در چيزى ديگر داخل باشد. از همه چيز خارج است نه مانند چيز كه از چيزى ديگر خارج باشد. پاك و منزه است، آن كه همين اوست كه چنين است و غير او، چنين نيست. هر چيزى را ابتدا و آغازى است».


تحفة الأولياء ج1
282

3 ـ بَابُ أَنَّهُ لَا يُعْرَفُ إِلَا بِهِ

۲۲۹.عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَمَّنْ ذَكَرَهُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ، عَنِ الْفَضْلِ بْنِ السَّكَنِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام : قَالَ :«قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام : اعْرِفُوا اللّه َ بِاللّه ِ، وَالرَّسُولَ بِالرِّسَالَةِ، وَأُولِي الْأَمْرِ بِالْأَمْر بِالْمَعْرُوفِ وَالْعَدْلِ وَالْاءِحْسَانِ».
وَ مَعْنى قَوْلِهِ عليه السلام : «اعْرِفُوا اللّه َ بِاللّه ِ» يَعْنِي أَنَّ اللّه َ خَلَقَ الْأَشْخَاصَ وَالْأَنْوَارَ وَالْجَوَاهِرَ وَالْأَعْيَانَ، فَالْأَعْيَانُ: الْأَبْدَانُ، وَالْجَوَاهِرُ: الْأَرْوَاحُ، وَهُوَ ـ جَلَّ وَعَزَّ ـ لَا يُشْبِهُ جِسْماً وَلَا رُوحاً، وَلَيْسَ لِأَحَدٍ فِي خَلْقِ الرُّوحِ الْحَسَّاسِ الدَّرَّاكِ أَمْرٌ وَلَا سَبَبٌ، هُوَ الْمُتَفَرِّدُ بِخَلْقِ الْأَرْوَاحِ وَالْأَجْسَامِ، فَإِذَا نَفى عَنْهُ الشَّبَهَيْنِ: شَبَهَ الْأَبْدَانِ، وَشَبَهَ الْأَرْوَاحِ، فَقَدْ عَرَفَ اللّه َ بِاللّه ِ، وَإِذَا شَبَّهَهُ بِالرُّوحِ أَوِ الْبَدَنِ أَوِ النُّورِ، فَلَمْ يَعْرِفِ اللّه َ بِاللّه ِ.

۲۳۰.عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا، عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ بْنِ قَيْسِ بْنِ سِمْعَانَ بْنِ أَبِي رُبَيْحَةَ مَوْلى رَسُولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، قَالَ :سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام : بِمَ عَرَفْتَ رَبَّكَ؟ قَالَ: «بِمَا عَرَّفَنِي نَفْسَهُ». قِيلَ: وَكَيْفَ عَرَّفَكَ نَفْسَهُ؟ قَالَ: «لَا يُشْبِهُهُ صُورَةٌ، وَلَا يُحَسُّ بِالْحَوَاسِّ، وَلَا يُقَاسُ بِالنَّاسِ، قَرِيبٌ فِي بُعْدِهِ، بَعِيدٌ فِي قُرْبِهِ، فَوْقَ كُلِّ شَيْءٍ، وَلَا يُقَالُ: شَيْءٌ فَوْقَهُ ، أَمَامَ كُلِّ شَيْءٍ، وَلَا يُقَالُ: لَهُ أَمَامٌ، دَاخِلٌ فِي الْأَشْيَاءِ لَا كَشَيْءٍ دَاخِلٍ فِي شَيْءٍ ، وَخَارِجٌ مِنَ الْأَشْيَاءِ لَا كَشَيْءٍ خَارِجٍ مِنْ شَيْءٍ، سُبْحَانَ مَنْ هُوَ هكَذَا وَلَا هكَذَا غَيْرُهُ، وَلِكُلِّ شَيْءٍ مُبْتَدَأٌ».

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 200323
صفحه از 908
پرینت  ارسال به