287
تحفة الأولياء ج1

5. باب در بيان معبود و آن كه او را پرستش مى نمايند

۲۳۵.على بن ابراهيم، از محمد بن عيسى بن عُبيد، از حسن بن محبوب، از ابن رئاب و از چند نفر ديگر، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه آن حضرت فرمود كه:«هر كه خدا را عبادت كند به توهّم و گمان، بى آن كه يقين به وجود آن جناب داشته باشد، كافر است. و آن كه اسم خدا را عبادت كند، به واسطه حروف يا مفهوم وضعى، نه آن كه معنى آن را كه از آن به اين اسم تعبير مى شود، عبادت كند، كافر است. و آن كه اسم و معنى هر دو را عبادت كند، مشرك است و آن كه معنى را عبادت كند، و اسم هاى آن جناب را بر او واقع سازد، با آن صفاتى كه خدا خويش را به آنها وصف فرموده، و دل خود را بر آن محكم گرداند، كه به آن اعتقاد به هم رساند، و زبانش به آن گويا گردد، و در نهان و آشكار خويش، اين گروهْ اصحابِ امير المؤمنين اند عليه السلام از روى حق و راستى».
در حديث ديگر چنين است: «اين گروه، ايشانند گرويدگان به گرويدنى درست و راست و خالص از شك و ريب و كاملان در ايمانند».

۲۳۶.على بن ابراهيم، از پدرش، از نضر بن سُويد، از هشام بن حكم، روايت كرده است كه امام جعفر صادق عليه السلام را از اسم هاى خدا و اشتقاق آن سؤال نمود.۱عرض كرد كه: اللّه ، از چه چيز مشتق شده است؟ حضرت فرمود كه:«اى هشام، اللّه ، مشتق است از إله، و إله، مألوه و معبودى مى خواهد (چه آن فِعال است از الاهت واُلوهيّت كه به معنى عبادت و عبوديت است و آن به معنى پرستيدن و پرستش است). و اسم، غير مسمى است (چه اسم همان مركب از حروف است، چون زيد كه مركب است از زا و يا و دال و مسمى، آن شحص معين و مشخصى است كه اين اسم بر او دلالت مى كند). پس هر كه اسم خدا را عبادت كند، نه معنى [را]، كافر است، و چيزى را عبادت نكرده، و هر كه اسم و معنى را هر دو عبادت كند، كافر است و دو چيز را عبادت كرده و اين مستلزم شرك است و هر كه معنى را عبادت كند و نه اسم، اين عبادت، توحيد است و خدا را به يگانگى پرستيدن. اى هشام، آيا آنچه گفتم، فهميدى؟».
هشام گفت: عرض كردم كه: به من بيشتر بفرما. فرمود: «به درستى كه خدا را نود و نه اسم است. پس اگر اسم همان مسمى باشد، هر آينه هر اسمى از آنها خدايى خواهد بود، وليكن خدا معنى است كه دلالت مى شود بر او، به واسطه اين اسم ها و همه اين اسم ها غير اويند. اى هشام، نان، اسم است از براى آنچه آن را مى خورند و آب، اسم است از براى آنچه آن را مى نوشند و جامه، اسم است از براى آنچه آن را مى پوشند و آتش، اسم است از براى آنچه مى سوزاند. اى هشام، آيا فهميدى چنان فهميدنى كه به آن دفع كنى و مخاصمه نمايى با دشمنان ما و آنان كه غير خداى جلّ وعزّ را با او قرار مى دهند؟»
عرض كردم: بلى. حضرت فرمود كه: «اى هشام، خدا تو را نفع بخشد، و تو را ثابت و پا بر جاى دارد». هشام گفت: به خدا سوگند، بعد از آن كه از اين مجلس برخاستم، كسى در باب توحيد خدا، بر من غالب نشد.

1.و اشتقاق، شكافتن سخن است از سخن، كه سخنى را از سخنى ديگر بيرون آورند. (مترجم)


تحفة الأولياء ج1
286

5 ـ بَابُ الْمَعْبُودِ

۲۳۵.عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنِ ابْنِ رِئَابٍ ، وَعَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام ، قَالَ :«مَنْ عَبَدَ اللّه َ بِالتَّوَهُّمِ، فَقَدْ كَفَرَ؛ وَمَنْ عَبَدَ الِاسْمَ دُونَ الْمَعْنى، فَقَدْ كَفَرَ؛ وَمَنْ عَبَدَ الِاسْمَ وَالْمَعْنى، فَقَدْ أَشْرَكَ؛ وَمَنْ عَبَدَ الْمَعْنى بِإِيقَاعِ الْأَسْمَاءِ عَلَيْهِ بِصِفَاتِهِ الَّتِي وَصَفَ بِهَا نَفْسَهُ، فَعَقَدَ عَلَيْهِ قَلْبَهُ، وَنَطَقَ بِهِ لِسَانُهُ فِي سَرَائِرِهِ وَعَلَانِيَتِهِ، فَأُولئِكَ أَصْحَابُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام حَقّاً».
وَفِي حَدِيثٍ آخَرَ : «أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً».

۲۳۶.عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ، أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام عَنْ أَسْمَاءِ اللّه ِ وَاشْتِقَاقِهَا: اللّه ُ مِمَّا هُوَ مُشْتَقٌّ؟قَالَ: فَقَالَ لِي: «يَا هِشَامُ، اللّه ُ مُشْتَقٌّ مِنْ إِلهٍ ، وَالْاءِلهُ يَقْتَضِي مَأْلُوهاً، وَالِاسْمُ غَيْرُ الْمُسَمّى، فَمَنْ عَبَدَ الِاسْمَ دُونَ المَعْنى، فَقَدْ كَفَرَ وَلَمْ يَعْبُدْ شَيْئاً؛ وَمَنْ عَبَدَ الِاسْمَ وَالْمَعْنى، فَقَدْ كَفَرَ وَعَبَدَ اثْنَيْنِ؛ وَمَنْ عَبَدَ الْمَعْنى دُونَ الِاسْمِ، فَذَاكَ التَّوْحِيدُ، أَ فَهِمْتَ يَا هِشَامُ؟».
قَالَ: فَقُلْتُ: زِدْنِي، قَالَ: «إِنَّ لِلّهِ تِسْعَةً وَتِسْعِينَ اسْماً، فَلَوْ كَانَ الِاسْمُ هُوَ الْمُسَمّى، لَكَانَ كُلُّ اسْمٍ مِنْهَا إِلهاً، وَلكِنَّ اللّه َ مَعْنىً يُدَلُّ عَلَيْهِ بِهذِهِ الْأَسْمَاءِ وَكُلُّهَا غَيْرُهُ؛ يَا هِشَامُ، الْخُبْزُ اسْمٌ لِلْمَأْكُولِ، وَالْمَاءُ اسْمٌ لِلْمَشْرُوبِ، وَالثَّوْبُ اسْمٌ لِلْمَلْبُوسِ، وَالنَّارُ اسْمٌ لِلْمُحْرِقِ، أَ فَهِمْتَ يَا هِشَامُ، فَهْماً تَدْفَعُ بِهِ وَتُنَاضِلُ بِهِ أَعْدَاءَنَا وَالْمُتَّخِذِينَ مَعَ اللّه ِ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ غَيْرَهُ؟» قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: فَقَالَ: «نَفَعَكَ اللّه ُ بِهِ، وَثَبَّتَكَ يَا هِشَامُ» .
قَالَ هِشَامٌ: فَوَ اللّه ِ ، مَا قَهَرَنِي أَحَدٌ فِي التَّوْحِيدِ حَتّى قُمْتُ مَقَامِي هذَا.

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 199453
صفحه از 908
پرینت  ارسال به