۲۴۱.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند از احمد بن محمد بن خالد، از پدرش و آن را مرفوع ساخته كه گفت: جهودان به نزد رأس الجالوت جمع شدند و گفتند كه: اين مرد، عالم و داناست - و مقصود ايشان از آن، امير المؤمنين عليه السلام بود - با ما بيا تا به نزد او برويم و او را سؤال كنيم. پس خدمت آن حضرت آمدند، و به ايشان گفتند كه آن حضرت به شستن جامه مشغول است. انتظار او را كشيدند تا بيرون آمد. رأس الجالوت به خدمت آن حضرت عرض كرد كه: به نزد تو آمده ايم كه از تو سؤال كنيم.
حضرت فرمود كه:«اى يهودى، سؤال كن از آنچه براى تو ظاهر شده است». عرض كرد كه: تو را سؤال مى كنم از پروردگارت كه در چه زمان بوده؟ فرمود كه: «آن جناب بود، بى بودنى كه حادث باشد و بى چگونگى كه از نو پيدا شده باشد، و هميشه بى چند و چون بوده، و او را پيشى نيست، و او پيش از پيش است بى پيشى و بى آخر و پايان، و آخر از او بريده شده و او آخر هر آخر است». رأس الجالوت، با يهودان گفت كه: بياييد تا برويم كه او داناتر است از آنچه در شأن او مى گويند.
۲۴۲.به همين اسناد روايت است از احمد بن محمد بن ابى نصر، از ابوالحسن موصلى، از امام جعفر صادق عليه السلام كه گفت كه:«عالمى از علماى يهود، به خدمت امير المؤمنين عليه السلام آمد و عرض كرد كه: يا امير المؤمنين، پروردگار تو، در چه در زمان بوده؟
حضرت فرمود كه: مادرت به مرگت نشيند، و در چه زمان نبوده تا آن كه گفته شود كه در چه زمان بوده؟ پروردگار من، پيش از پيش بوده بى آن كه پيشى باشد و بعد از بعد خواهد بود بى آن كه بعدى باشد و آخر و پايانى از براى آخر او نيست. آخرها در نزد او بريده شده است. پس آن جناب پايان هر آخرى است . آن عالم يهودى عرض كرد كه: يا امير المؤمنين، آيا تو پيغمبرى؟ حضرت فرمود كه: «واى بر تو، جز اين نيست كه من بنده اى از بندگان محمدم صلى الله عليه و آله ».
و روايت شده است كه از آن حضرت عليه السلام سؤال شد كه پروردگار ما در كجا بود پيش از آن كه آسمان و زمين را بيافريند؟ آن حضرت فرمود كه: «كجا، سؤال است از مكان، و خدا بود و هيچ مكانى نبود».