315
تحفة الأولياء ج1

۲۶۳.احمد بن ادريس، از احمد بن محمد بن عيسى، از على بن سيف، از محمد بن عُبيد روايت كرده است كه گفت: به خدمت ابوالحسن حضرت امام رضا عليه السلام نوشتم و آن حضرت را سؤال كردم از ديدن خدا (يعنى در آخرت) و آنچه سنّى و شيعه آن را روايت مى كنند از جواز و عدم آن و از آن حضرت سؤال نمودم كه اين مطلب را براى من شرح و بيان فرمايد.
به خط شريف خويش در جواب نوشت كه:
«همه امّت اتفاق كرده اند ـ به وضعى كه در ميان ايشان تمانعى نيست، كه يكى از ايشان ديگرى را منع كند ـ كه معرفتى كه از راه ديدن باشد، بديهى است. پس هرگاه جائز باشد كه خدا به چشم ديده شود، بالبديهه معرفت واقع مى شود بعد از آن. اين معرفت خالى نيست از آن كه با ايمان خواهد بود و يا ايمان نيست.
پس اگر اين معرفت كه از روى ديدن است، ايمان باشد، آن معرفتى كه در دار دنيا از روى اكتساب و استدلال به هم رسيده، ايمان نخواهد بود؛ زيرا كه اين معرفت، ضدّ آن است. پس در دنيا مؤمنى نمى باشد؛ زيرا كه ايشان خداى عزّ ذكرُه را نديده اند. و اگر اين معرفت كه از راه ديدن به هم رسيده، ايمان نباشد، معرفتى كه از راه استدلال به هم رسيده، ناچار بايد كه برطرف شود؛ چه محال است كه معرفت بديهى و معرفتى كه حصولش به فكر و استدلال باشد، با هم جمع شوند و حال آن كه معرفتى كه با استدلال حاصل شد، در معاد زائل نمى گردد؛ چه حشر مؤمن بدون ايمان به اتفاق كسانى كه به معاد قائل اند، باطل است. پس آنچه مذكور شد، دليل است بر آن كه خداى عزّ ذكره به چشم ديده نمى شود؛ زيرا كه چشم و ديدن، به آن مى كشاند به سوى آنچه ما آن را وصف كرديم».

۲۶۴.و از او، از احمد بن اسحاق روايت است كه گفت: به خدمت حضرت امام على نقى عليه السلام نوشتم و از آن حضرت سؤال كردم از ديدن خدا و آنچه خدا و آنچه مردم در آن اختلاف كردند، حضرت در جواب نوشت كه:«ديدن ممكن نيست مادامى كه ميانه بيننده و آنچه مى بيند، هوايى نباشد كه بينايى در آن نفوذ تواند كرد (به اين كه شفاف باشد).
پس هرگاه هوا از بيننده و آنچه ديده، مى تواند شد، بريده شود ديدن و ميسر نشود و در توسط روشنى و هوا، ميانه اين دو تشابه هر يك از اينها است به ديگرى كه بايد مانند يكديگر باشند در احتياج به متوسّط بودن در سمت و جهت؛ زيرا كه بيننده در هر زمان كه با ديده شده، مساوى و برابر باشد در سببى كه موجب ديدن مى شود در ميانه ايشان و لازم مى آيد كه مانند يكديگر باشند. و اعتبار مشابهت و مماثلت، مستلزم تشبيه است؛ زيرا كه چاره اى نيست از اين كه اسبابْ به مسببّات خويش متصل باشند و تخلف آنها از يكديگر ممكن نيست».


تحفة الأولياء ج1
314

۲۶۳.أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى، عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَيْفٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدٍ، قَالَ :كَتَبْتُ إِلى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا عليه السلام أَسْأَلُهُ عَنِ الرُّؤْيَةِ وَمَا تَرْوِيهِ الْعَامَّةُ وَالْخَاصَّةُ، وَسَأَلْتُهُ أَنْ يَشْرَحَ لِي ذلِكَ.
فَكَتَبَ بِخَطِّهِ: «اتَّفَقَ الْجَمِيعُ ـ لَا تَمَانُعَ بَيْنَهُمْ ـ أَنَّ الْمَعْرِفَةَ مِنْ جِهَةِ الرُّؤْيَةِ ضَرُورَةٌ، فَإِذَا جَازَ أَنْ يُرَى اللّه ُ بِالْعَيْنِ، وَقَعَتِ الْمَعْرِفَةُ ضَرُورَةً، ثُمَّ لَمْ تَخْلُ تِلْكَ الْمَعْرِفَةُ مِنْ أَنْ تَكُونَ إِيمَاناً، أَوْ لَيْسَتْ بِإِيمَانٍ، فَإِنْ كَانَتْ تِلْكَ الْمَعْرِفَةُ مِنْ جِهَةِ الرُّؤْيَةِ إِيمَاناً، فَالْمَعْرِفَةُ الَّتِي فِي دَارِ الدُّنْيَا مِنْ جِهَةِ الِاكْتِسَابِ لَيْسَتْ بِإِيمَانٍ؛ لِأَنَّهَا ضِدُّهُ، فَلَا يَكُونُ فِي الدُّنْيَا مُؤْمِنٌ؛ لِأَنَّهُمْ لَمْ يَرَوُا اللّه َ عَزَّ ذِكْرُهُ، وَإِنْ لَمْ تَكُنْ تِلْكَ الْمَعْرِفَةُ الَّتِي مِنْ جِهَةِ الرُّؤْيَةِ إِيمَاناً، لَمْ تَخْلُ هذِهِ الْمَعْرِفَةُ ـ الَّتِي مِنْ جِهَةِ الِاكْتِسَابِ ـ أَنْ تَزُولَ، وَلَا تَزُولُ فِي الْمَعَادِ، فَهذَا دَلِيلٌ عَلى أَنَّ اللّه َ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ لَا يُرى بِالْعَيْنِ؛ إِذِ الْعَيْنُ تُؤَدِّي إِلى مَا وَصَفْنَاهُ».

۲۶۴.وَعَنْهُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ، قَالَ :كَتَبْتُ إِلى أَبِي الْحَسَنِ الثَّالِثِ عليه السلام أَسْأَلُهُ عَنِ الرُّؤْيَةِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ النَّاسُ.
فَكَتَبَ عليه السلام : «لَا تَجُوزُ الرُّؤْيَةُ مَا لَمْ يَكُنْ بَيْنَ الرَّائِي وَالْمَرْئِيِّ هَوَاءٌ يَنْفُذُهُ الْبَصَرُ، فَإِذَا انْقَطَعَ الْهَوَاءُ عَنِ الرَّائِي وَالْمَرْئِيِّ، لَمْ تَصِحَّ الرُّؤْيَةُ، وَكَانَ فِي ذلِكَ الِاشْتِبَاهُ؛ لِأَنَّ الرَّائِيَ مَتى سَاوَى الْمَرْئِيَّ فِي السَّبَبِ الْمُوجِبِ بَيْنَهُمَا فِي الرُّؤْيَةِ، وَجَبَ الِاشْتِبَاهُ، وَكَانَ ذلِكَ التَّشْبِيهَ؛ لِأَنَّ الْأَسْبَابَ لَا بُدَّ مِنِ اتِّصَالِهَا بِالْمُسَبَّبَاتِ».

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 217364
صفحه از 908
پرینت  ارسال به