319
تحفة الأولياء ج1

۲۶۷.احمد بن ادريس، از محمد بن عبدالجبّار، از صفوان بن يحيى، از عاصم بن حُميد، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه گفت: با آن حضرت در باب آنچه سنّيان از ديدن خدا روايت مى كنند، مذاكره نموديم و آن را ياد كرديم. حضرت فرمود كه:«نور آفتاب يك جزو است از هفتاد جزو از نور كرسى، كه روشنى كرسى هفتاد برابر آفتاب است، و نور كرسى، يك جزو از هفتاد جزو نور عرش است، و نور عرش يك جزو از هفتاد جزو نور حجاب است، و نور حجاب، جزوى است از هفتاد جزو از نور ستر» (و حجاب و ستر، هر دو به معنى پرده است و مراد به آنها، معنى حقيقى كه آنها معروف است نيست، بلكه مقصود دو مقام، از مقامات تجليات نور عظمت پروردگار است).
بعد از آن حضرت فرمود: «پس اگر از اين گروه، راست گويانند در باب ديدن آن جناب، چشم هاى خويش را از نور آفتاب پر كنند، در حالى كه ابرى در نزد آن نباشد كه حايل باشد».

۲۶۸.محمد بن يحيى و غير او روايت كرده اند از احمد بن محمد بن عيسى، از ابن ابى نصر، از ابوالحسن حضرت امام رضا عليه السلام كه آن حضرت فرمود:«رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود كه: چون مرا به آسمان بردند، جبرئيل عليه السلام مرا به جايى رسانيد كه هرگز پا در آنجا نگذاشته بود و به آنجا نرسيده بود، بعد از آن، پرده از پيش روى او برداشته شد و خدا از نور عظمت خويش آن قدر كه دوست داشت و خواست به او نمود».
در بيان فرموده خدا: «لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ»۱ . كه ترجمه آن اين است كه: «درك نمى كنند خدا را ديده ها و خدا، ديده ها را درك مى كند و در مى يابد». ۲

۲۶۹.محمد بن يحيى، از احمد بن محمد بن عيسى، از ابن ابى نجران، از عبداللّه بن سِنان، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است در فرموده خداى تعالى«لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ»كه آن حضرت فرمود كه:«وهم و خيال او را احاطه نمى كند». و فرمود: «آيا نظر نمى كنى به سوى فرموده آن جناب « قَدْ جَآءَكُم بَصَآءِرُ مِن رَّبِّكُمْ»۳ ، يعنى: «به حقيقت كه آمد و شما را بينايى ها و آنچه موجب بينايى و دانش شما است از نشانه هاى روشن و دلايل ظاهره از جانب پروردگار شما» كه مقصود خدا، ديدن به چشم ها نيست (چه در بصيرت و بينايى از براى نفس ناطقه، چون بصر و چشم است از براى بدن . پس آن كه گفته كه وضوح دلايل بر وجهى است كه گويا قوه باصره آن را مى تواند ديد، درست نديده) «فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ» ، يعنى: پس هر كه بينا شود پس از براى نفس اوست» (يعنى: منفعت بينايى به خودش عائد گردد) .
و حضرت فرمود كه: «مقصود خدا، ديدن به چشم خويش نيست «وَمَنْ عَمِىَ فَعَلَيْهَا» ، يعنى: و هر كه نابينا شود، پس بر آن است يعنى ضرر و وبال نابينايى است كه از براى نفس اوست». و نيز حضرت فرمود كه: «مقصود خدا، كورى چشم ها نيست، بلكه نابينايى در مقابل بينايى است كه از براى نفس است». و فرمود: «جز اين نيست كه مقصود خدا از آيه، اين است كه وهم و خيال به او احاطه نمى كند، چنان كه مى گويند كه فلانى بيناست به شعر، و فلانى بيناست به فقه، و فلانى بيناست به درم ها، و فلانى بيناست به جاها؛ چه معلوم است كه مراد اين نيست كه ايشان، شعر و فقه و درم و جامه را مى بيند (بلكه مقصود اين است كه در اينها مهارت دارند، و احوال اينها را خوب مى دانند، و در آن، صاحبان سررشته اند) و خدا، از اين بزرگ تر است كه به چشم سر ديده شود» (و مقصود حضرت، اين است كه مرئى نشدن خدا، امرى است بديهى كه احتياج به بيان و ردّ آن كس كه خلاف آن را گمان كرده، نيست. و اما ادراك آن جناب به وهم و خيال، گاه هست كه از براى عوام محلّ شبهه شود و احتمال دارد كه مراد، اين باشد كه هر گاه ادراك آن جناب، به عقل ميسر نشود، و به چشم سر به طريق اولى ميسر نخواهد شد).

1.انعام، ۱۰۳.

2.و بعضى اين را عنوان مستقل دانسته اند كه ربطى به سابق ندارد. و نيز احتمال داده اند كه عطف بر سابق باشد و عاطف، محذوف باشد. يعنى اين بابى است در بيان آيه مذكوره. (مترجم)

3.انعام، ۱۰۴.


تحفة الأولياء ج1
318

۲۶۷.أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيى، عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام ،قَالَ :ذَاكَرْتُ أَبَا عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام فِيمَا يَرْوُونَ مِنَ الرُّؤْيَةِ، فَقَالَ: «الشَّمْسُ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِينَ جُزْءاً مِنْ نُورِ الْكُرْسِيِّ، وَالْكُرْسِيُّ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِينَ جُزْءاً مِنْ نُورِ الْعَرْشِ، وَالْعَرْشُ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِينَ جُزْءاً مِنْ نُورِ الْحِجَابِ، وَالْحِجَابُ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِينَ جُزْءاً مِنْ نُورِ السِّتْرِ، فَإِنْ كَانُوا صَادِقِينَ، فَلْيَمْلَؤُوا أَعْيُنَهُمْ مِنَ الشَّمْسِ لَيْسَ دُونَهَا سَحَابٌ».

۲۶۸.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى وَغَيْرُهُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى، عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ، عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا عليه السلام ، قَالَ :«قَالَ رَسُولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ، بَلَغَ بِي جَبْرَئِيلُ مَكَاناً لَمْ يَطَأْهُ قَطُّ جَبْرَئِيلُ، فَكُشِفَ لَهُ، فَأَرَاهُ اللّه ُ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ مَا أَحَبَّ».
فِي قَوْلِهِ تَعَالى: «لَا تُدْرِكُهُ الأَبْصارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ» .

۲۶۹.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى، عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ، عَنْ عَبْدِ اللّه ِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلامفِي قَوْلِهِ: «لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ» قَالَ: «إِحَاطَةُ الْوَهْمِ؛ أَ لَا تَرى إِلى قَوْلِهِ: «قَدْ جاءَكُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ» ؟ لَيْسَ يَعْنِي بَصَرَ الْعُيُونِ «فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ» : لَيْسَ يَعْنِي مِنَ الْبَصَرِ بِعَيْنِهِ «وَمَنْ عَمِىَ فَعَلَيْها» : لَيْسَ يَعْنِي عَمَى الْعُيُونِ، إِنَّمَا عَنى إِحَاطَةَ الْوَهْمِ، كَمَا يُقَالُ: فُلَانٌ بَصِيرٌ بِالشِّعْرِ، وَفُلَانٌ بَصِيرٌ بِالْفِقْهِ، وَفُلَانٌ بَصِيرٌ بِالدَّرَاهِمِ، وَفُلَانٌ بَصِيرٌ بِالثِّيَابِ، اللّه ُ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ يُرى بِالْعَيْنِ».

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 216892
صفحه از 908
پرینت  ارسال به