۲۷۵.محمد بن ابى عبداللّه ، از محمد بن اسماعيل، از حسين بن حسن، از بكر بن صالح، از حسن بن سعيد، از ابراهيم بن محمد خزّاز و محمد بن حسين روايت كرده است كه گفتند: به خدمت ابوالحسن حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام رفتيم و از براى آن حضرت حكايت نموديم آنچه را كه مشبّهه مى گويند كه محمد، پروردگار خويش را ديد در هيئت و صورت جوان مستوى الخلقه خوش اندام (يا كم سال كه به حد كمال رسيده باشد)، يا لايق به هر چيز در سن پسران سى ساله و عرض كرديم كه: هشام بن سالم و صاحب طاق و ميثمى مى گويند كه آن جناب، از پايين تا ناف، ميان خالى است، و بقيه بدنش توپر است كه ميان ندارد.
حضرت بر رو در افتاد و از براى خدا سجده نمود و گفت كه:«تسبيح مى كنم تو را و تو را پاك و منزه مى شمارم از نقص و عيب تشبيه. تو را نشناختند و تو را به يگانگى پرستش نكردند. پس از اين جهت، تو را وصف كردند و تو را پاك و منزه مى شمارم، اگر تو را مى شناختند، هر آينه تو را وصف مى نمودند به آنچه تو خويش را با آن وصف فرموده اى و تو را تسبيح مى كنم. آيا چگونه نفس هاى ايشان، ايشان را فرمان بردارى نمود كه تو را به غير تو تشبيه كنند؟ بار خدايا، تو را وصف نمى كنم، مگر به آنچه تو خود را با آن وصف فرموده اى، و تو را با آفريدگان تو تشبيه نمى كنم، و تويى سزاوار هر خوبى. پس مرا از گروه ستم كاران مگردان».
بعد از آن، به جانب ما التفات نمود و فرمود كه: «آنچه را كه توهم كنيد و به خيال شما در آيد، خدا را غير از آن توهم كنيد». بعد از آن فرمود كه: «ما آل محمد، گروهى هستيم به يك روش و ميانه رو، كه آن كس كه از حق در گذشته (يا دست بالا گرفته)، ما را در نيابد، و آن كه در پهلو در آمده، ما را سبقت نگيرد، يا به سوى ما نشتابد» (حاصل معنى، آن كه آنها كه از حد در گذشته اند، به سوى ايشان باز نمى گردند و آنان كه تقصير كرده اند، به ايشان ملحق نمى شوند).
بعد از آن حضرت فرمود كه: «اى محمد، به درستى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در آن هنگام كه به سوى عظمت و بزرگى پروردگار خويش نظر نمود در هيئت جوان مذكور و در سن پسران سى ساله بود. اى محمد، پروردگار من، از آن عظيم تر است و جلالتش از اين بيشتر كه در صفت آفريدگان باشد».
محمد گفت كه: به خدمت آن حضرت عرض كردم كه: فداى تو گردم، كه بود آن كه پايهاى او در سبزى بود؟ (چه تتمه حديث اين است كه: پاى هاى او در سبزى بود). حضرت فرمود كه: «آن، محمد است كه عادتش اين بود كه چون به دل خويش به سوى پروردگارش مى نگريست، او را در نورى چون نور حجاب ها قرار مى داد، تا آن كه ظاهر كرد از براى او آنچه در آن حجاب ها است. به درستى كه نور خدا، پاره اى از آن، سبز و پاره اى از آن، سرخ و پاره اى از آن، سفيد و پاره اى از آن، غير از اينها است. اى محمد، آنچه كتاب خدا و سنت رسول صلى الله عليه و آله از براى آن شهادت دهد، ما به آن قائليم» (و تفسير اين حديث را فى الجمله در تعبير مرات الرائى ذكر كرده ام؛ هر كه خواهد به آن كتاب رجوع كند).