345
تحفة الأولياء ج1

۲۹۷.على بن محمد، از سهل بن زياد، از جعفر بن محمد بن حمزه روايت كرده است كه گفت: به خدمت امام موسى كاظم عليه السلام نوشتم و از آن حضرت سؤال كردم كه مواليان تو در علم خدا اختلاف كردند. بعضى از ايشان گفت كه: خدا هميشه عالم بود، پيش از آن كه چيزها را به فعل آورد. و بعضى از ايشان گفت: مگو كه خدا هميشه عالم بود؛ زيرا كه معنىِ مى داند آن است كه مى كند و دانش را به وجود مى آورد (بنابر اين كه علم ادراك است و آنْ فعل خدا است. و گويا كه اين قائل، توهم كرده است كه علم، از صفات فعلية است، چون خالق و رازق و امثال آن، و تحقق صفات فعليه، اقتضا مى كند كه غير او، با او باشد و لهذا گفت آنچه را كه راوى از او نقل كرده كه:) پس اگر علم را ثابت دانيم و بگوييم كه خدا هميشه عالم بوده، لازم مى آيد كه در ازل چيزى را با او ثابت كرده باشيم (و آن علمى است كه مصنوع آن جناب و زائد بر اصل ذات است، و ازل هميشگى و زمانى است كه آن را ابتدا نباشد). پس اگر صلاح دانى، ـ خدا مرا فداى تو گرداند ـ كه به من تعليم كنى از اين باب آنچه را كه بر آن مطلع شوم و از آن در نگذرم، بسيار انعام فرموده اى بر من.
آن حضرت عليه السلام به خط خويش نوشت كه:
«خداى ـ تبارك و تعالى ذكره ـ هميشه عالم بوده و خواهد بود» (و حضرت متعرض رد توهم قائل كه راوى روايت نموده، نگرديد؛ چه بطلان آن كمال ظهور دارد).

۲۹۸.محمد بن يحيى، از احمد بن محمد، از حسين بن سعيد، از قاسم بن محمد، از عبدالصمد بن بشير، از فُضيل بن سُكّره روايت كرده است كه گفت: به خدمت امام محمد باقر عليه السلام عرض كردم كه: فداى تو گردم، اگر صلاح دانى كه مرا تعليم كنى، تعليم كن كه: آيا خداى ـ جلّ وجهه ـ پيش از آن كه خلائق را بيافريند، مى دانست كه تنهاست و شريكى در وجود ذاتى ندارد؟ يا آن كه موجود است تنها، بى آن كه ديگرى وجود داشته باشد؟ زيرا كه مواليان تو اختلاف به هم رسانيدند، پس بعضى از ايشان گفت كه: مى دانست پيش از آن كه چيزى از آفريدگان خويش را بيافريند. و بعضى از ايشان گفت كه: معنىِ مى داند، آن است كه مى كند (چنانچه در حديث سابق مذكور شد).
پس آن جناب امروز كه چيزها را آفريد، مى داند كه او بوده نه غير او، پيش از آن كه چيزها را به فعل آورد. و گفت: اگر ثابت كنيم كه خدا هميشه عالم بوده به اين كه اوست كه وجود دارد نه غير او، غير او را با او در أزليت و دوامى كه دارد، ثابت نموده ايم. پس اگر صلاح دانى اى آقاى من، كه به من تعليم نمايى آنچه را كه از آن به سوى غير در نگذرم، تعليم فرما.
حضرت در جواب نوشت كه:
«هميشه خداى ـ تبارك و تعالى ذكره ـ ، عالم بوده».


تحفة الأولياء ج1
344

۲۹۷.عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَمْزَةَ، قَالَ :كَتَبْتُ إِلَى الرَّجُلِ عليه السلام أَسْأَلُهُ أَنَّ مَوَالِيَكَ اخْتَلَفُوا فِي الْعِلْمِ، فَقَالَ بَعْضُهُمْ: لَمْ يَزَلِ اللّه ُ عَالِماً قَبْلَ فِعْلِ الْأَشْيَاءِ، وَقَالَ بَعْضُهُمْ: لَا نَقُولُ: لَمْ يَزَلِ اللّه ُ عَالِماً؛ لِأَنَّ مَعْنى «يَعْلَمُ» «يَفْعَلُ»، فَإِنْ أَثْبَتْنَا الْعِلْمَ، فَقَدْ أَثْبَتْنَا فِي الْأَزَلِ مَعَهُ شَيْئاً، فَإِنْ رَأَيْتَ ـ جَعَلَنِيَ اللّه ُ فِدَاكَ ـ أَنْ تُعَلِّمَنِي مِنْ ذلِكَ مَا أَقِفُ عَلَيْهِ وَلَا أَجُوزُهُ .
فَكَتَبَ بِخَطِّهِ عليه السلام : «لَمْ يَزَلِ اللّه ُ عَالِماً تَبَارَكَ وَتَعَالى ذِكْرُهُ».

۲۹۸.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِيرٍ، عَنْ فُضَيْلِ بْنِ سُكَّرَةَ، قَالَ :قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام : جُعِلْتُ فِدَاكَ، إِنْ رَأَيْتَ أَنْ تُعَلِّمَنِي هَلْ كَانَ اللّه ُ ـ جَلَّ وَجْهُهُ ـ يَعْلَمُ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الْخَلْقَ أَنَّهُ وَحْدَهُ؟ فَقَدِ اخْتَلَفَ مَوَالِيكَ، فَقَالَ بَعْضُهُمْ: قَدْ كَانَ يَعْلَمُ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ شَيْئاً مِنْ خَلْقِهِ، وَقَالَ بَعْضُهُمْ: إِنَّمَا مَعْنى «يَعْلَمُ» «يَفْعَلُ» ، فَهُوَ الْيَوْمَ يَعْلَمُ أَنَّهُ لَا غَيْرُهُ قَبْلَ فِعْلِ الْأَشْيَاءِ، فَقَالُوا: إِنْ أَثْبَتْنَا أَنَّهُ لَمْ يَزَلْ عَالِماً بِأَنَّهُ لَا غَيْرُهُ، فَقَدْ أَثْبَتْنَا مَعَهُ غَيْرَهُ فِي أَزَلِيَّتِهِ، فَإِنْ رَأَيْتَ يَا سَيِّدِي، أَنْ تُعَلِّمَنِي مَا لَا أَعْدُوهُ إِلى غَيْرِهِ.
فَكَتَبَ عليه السلام : «مَا زَالَ اللّه ُ عَالِماً تَبَارَكَ وَتَعَالى ذِكْرُهُ».

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 221094
صفحه از 908
پرینت  ارسال به