۳۰۹.احمد بن ادريس، از حسين بن عبداللّه ، از محمد بن عبداللّه و موسى بن عمر و حسن بن على بن عثمان، از ابن سِنان روايت كرده است كه گفت: از ابوالحسن حضرت امام رضا عليه السلام سؤال كردم كه: آيا خداى عزّوجلّ عارف بود به خود پيش از آن كه خلائق را بيافريند؟ فرمود:«بلى». عرض كردم كه خويش را مى ديد و به آن سخنى را مى شنوانيد (يعنى چنانچه يكى از ما نفس خويش را مى بيند و گاهى با آن صحبت مى دارد و او را وعده مى دهد كه فردا چنين مى كنم، و آن را فرمان مى دهد كه چنين كن، آن جناب نيز چنين بود؟).
حضرت فرمود كه: «به اين محتاج نبود؛ زيرا كه از نفس خود سؤال نمى كرد و از آن طلب نمى فرمود. آن جناب، نفس خويش و نفس او، آن جناب بود. قدرتش نافذ بود و محتاج به سوى اين نبود كه خود را به نامى مسمى گرداند، وليكن از براى خود به جهت غير خويش نامى چند را برگزيد كه آن غير او را به آن نام ها بخواند؛ زيرا كه هرگاه آن جناب را به نامش بخوانند، كسى او را نشناسد.
پس اول نامى كه از براى خود برگزيد، علىّ عظيم بود (يعنى برتر از حد وهم و بزرگ تر از انديشه فهم)؛ زيرا كه آن جناب از همه چيز برتر و بر همه برترى دارد. پس معنى آن اللّه و ذات مقدس است، و نامش علىّ عظيم و آن، اول نام هاى اوست كه بر هر چيز برترى گرفته است».