16. در باب بيان معانى نام هاى خدا و اشتقاق آنها
۳۱۲.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند از احمد بن محمد بن خالد، از قاسم بن يحيى، از جدش حسن بن راشد، از عبداللّه بن سِنان كه گفت: از امام جعفر صادق عليه السلام سؤال كردم از تفسير و شرح«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ »۱آن حضرت فرمود كه:«باى آن، بها و روشنى و حسن خدا است. و سين، سنا و رفعت و شرف خدا است. و ميم، مجد و كرم و كثرت عطاى خدا است».
و بعضى از ايشان، روايت كرده است كه: «ميم، مالك و مالكيت (يا پادشاهى) خدا است و اللّه ، إله و معبود هر چيزى است و رحمن و بخشاينده است به همه آفريدگان خويش (يعنى در دنيا) و رحيم و مهربان است به مؤمنان بخصوص» (يعنى در آخرت) .
۳۱۳.على بن ابراهيم، از پدرش، از نضر بن سُويد، از هشام بن حكم روايت كرده است كه امام جعفر صادق عليه السلام را سؤال كردم از نام هاى خدا و اشتقاق آنها و اين كه اللّه از چه چيزى مشتق شده است؟
فرمود:«اى هشام، اللّه ، مشتق است از إله و إله، مألوه و معبودى مى خواهد (چه آن فِعال است از الاهت واُلوهيّت كه به معنى عبادت و عبوديت است و آن به معنى پرستيدن و پرستش است). و اسم، غير مسمى است (چه اسم همان مركب از حروف است، چون زيد كه مركب است از زا و يا و دال و مسمى، آن شخص معين و مشخصى است كه اين اسم بر او دلالت مى كند). پس هر كه اسم خدا را عبادت كند، نه معنى [را]، كافر است، و چيزى را عبادت نكرده، و هر كه اسم و معنى را هر دو عبادت كند، كافر است و دو چيز را عبادت كرده و اين مستلزم شرك است و هر كه معنى را عبادت كند و نه اسم، اين عبادت، توحيد است و خدا را به يگانگى پرستيدن. اى هشام، آيا آنچه گفتم، فهميدى؟»
هشام گفت: عرض كردم كه: به من بيشتر بفرما. فرمود: «به درستى كه خدا را نود و نه اسم است. پس اگر اسم همان مسمى باشد، هر آينه هر اسمى از آنها خدايى خواهد بود، وليكن خدا معنى است كه دلالت مى شود بر او، به واسطه اين اسم ها و همه اين اسم ها غير اويند. اى هشام، نان، اسم است از براى آنچه آن را مى خورند و آب، اسم است از براى آنچه آن را مى نوشند و جامه، اسم است از براى آنچه آن را مى پوشند و آتش، اسم است از براى آنچه مى سوزاند.
اى هشام، آيا فهميدى چنان فهميدنى كه به آن دفع كنى و مخاصمه نمايى با دشمنان ما و آنان كه غير خداى جلّ وعزّ را با او قرار مى دهند؟». عرض كردم: بلى. حضرت فرمود كه: «اى هشام، خدا تو را نفع بخشد، و تو را ثابت و پا بر جاى دارد». هشام گفت: به خدا سوگند، بعد از آن كه از اين مجلس برخاستم، كسى در باب توحيد خدا، بر من غالب نشد. ۲