۳۳۱.على بن محمد، از سهل بن زياد، از محمد بن عيسى روايت كرده است كه گفت: به خدمت امام على نقى عليه السلام نوشتم كه: خدا مرا فداى تو گرداند اى آقاى من، از براى ما روايت شده كه خدا در بعضى از مواضع عرش قرار گرفته، و نيز روايت شده كه در هر شب در نصف آخر آن، به سوى آسمان دنيا فرود مى آيد.
و نيز روايت شده كه در شبانگاه عرفه فرود مى آيد، بعد از آن، به جاى خويش بر مى گردد. و بعضى از مواليان تو در اين باب گفته اند كه: هر گاه خدا در بعضى از مواضع باشد و در بعضى نباشد، هوا به او بر مى خورد و بر او مى تند و احاطه مى كند و هوا، جسمى است رقيق و نرم كه بر هر چيزى احاطه مى كند، به اندازه آن در كوچكى و بزرگى. پس هوا چگونه بر او ـ جلّ ثناؤه ـ احاطه مى كند؟
بر اين مثال حضرت عليه السلام فرمان همايون نوشت كه:«علم اين در نزد خدا است (چه اين، از جمله متشابهات است كه تفسير آن را خدا و راسخون در علم مى دانند) . و اوست كه اين را مقدر فرموده و اندازه نموده، به آنچه نيكوتر است از روى اندازه نمودن» (وليكن در ضمن آنچه فرموده، اشاره است به اين كه مراد به نزول خدا، نزول رحمت و تقدير آن است) . بعد از آن، حضرت فرمود كه: «بدان كه چون خدا در آسمان دنيا باشد، چنان است كه بر بالاى عرش باشد و همه چيزها از براى او برابر است از روى علم و قدرت و پادشاهى و احاطت» (و در اين، تنبيه است كه خدا را مكانى نيست؛ چه اگر مكانى مى بود، همه مكان ها در بر او برابر نبود) .
و از او - يعنى از على بن محمد - از محمد بن جعفر كوفى، از محمد بن عيسى مثل اين روايت است .
در بيان فرموده خداى تعالى: «مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلَـثَةٍ إِلَا هُوَ رَابِعُهُمْ»۱ .