459
تحفة الأولياء ج1

۳۵۹.محمد بن يحيى، از احمد بن محمد بن عيسى، از محمد بن سِنان، از ابو سلّام نَخّاس، از بعضى از اصحاب ما، از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه آن حضرت فرمود:«ماييم دوتا دوتاهايى كه خدا به پيغمبر ما محمد صلى الله عليه و آله عطا فرموده».
(و مراد آن حضرت، تفسير قول خداى تعالى است كه: « وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَـكَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِى وَ الْقُرْءَانَ الْعَظِيمَ »۱ ، يعنى: «و هر آينه به حقيقت كه داديم تو را هفت از دو تا دو تاها كه مكرر شده اند، و قرآن بزرگ و بزرگوار را» . و اكثر مفسرين اين هفت را به هفت آيه تفسير كرده اند، و گفته اند كه: مراد از آن، سوره حمد است؛ چه آن، هفت آيه است و لهذا آن سوره را سبع المثانى نيز مى گويند. و در وجه دوئيت آن گفته اند كه، از آن راه است كه در نماز لا اقل دو بار خوانده مى شود، و خروج نماز وتر بر فرضى كه از شفع جدا باشد، ضررى ندارد، يا به جهت آن است كه اكثر الفاظ آن مكرر واقع شده، يا به جهت تكرار نزول آن است كه يك بار در مكه نازل شده و يك بار در مدينه. و بنا بر آنچه آن حضرت فرموده مى تواند كه وجه هفت بودن ايشان، اين باشد كه نام هاى ايشان هفت است: على و فاطمه و حسن و حسين و محمد و جعفر و موسى ـ سلام اللّه عليهم ـ و تتمه، مكرر است و وجه تكرار و دوئيت از اينجا معلوم مى شود، يا دوئيت ايشان به اعتبار انضمام ايشان با قرآن باشد و احتمال دارد كه مثانى از ثناء باشد؛ زيرا كه ايشان ثناى خدا را به جا آوردند؛ چنانچه حق ثناى اوست به حسب طاقت بشرى. تتمه حديث آن كه: حضرت فرمود :) «و ماييم روى خدا و راه او (چه، خلائق به وساطت ما به خدا مى رسند، و متوجه معارف الهى مى شوند). و با اين حال در ميان شما مى گرديم. و ماييم چشم خدا در ميان آفريدگانش (كه به واسطه ما به سوى ايشان مى نگرند، نه چنانچه كند چشمان به وساطت عينك به خطوط نظر مى كنند). و ماييم دست خدا كه بر بندگان خويش به رحمت گشوده. مى شناسيم هر كه ما را شناسد، و نمى شناسيم هر كه ما را نمى شناسد (و احتمال دارد كه معنى اين باشد كه: هر كه پيش از اين در عالم ذرّ، ما را شناخت امروز نيز ما را مى شناسد و هر كه در آنجا ما را نشناخت، در اينجا نيز ما را نمى شناسد. و مى تواند كه مراد اين باشد كه: اين اوصاف از براى ما ثابت است؛ خواه مردم ما را به اين اوصاف بشناسند و خواه نشناسند).
و پيشوايى پرهيزگاران از براى ما است» (كه اهل تقوى به ما اقتدا مى كنند در امور دين. و ظاهر اين است كه اين فقره، تصحيف باشد كه امامة اليقين به امامة المتقين بدل شده باشد.
على بن ابراهيم در تفسير خود، همين حديث را به سندى ديگر از آن حضرت روايت كرده از اول حديث تا آن كه ذكر فرموده كه: «هر كه ما را شناسد، ما او را شناسيم. پس هر كه ما را شناخت، يقين در پيش روى اوست و هر كه ما را نشناسد، ما او را نشناسيم. پس هر كه ما را نشناخت، آتش افروخته در پيش روى اوست». و مراد از يقين، مرگ است؛ چه آن، تحفه مؤمن است كه از رنج دنيا خلاص مى شود و به اين شناخت منتفع مى گردد و در بهشت جاودانى قرار مى گيرد. و بعضى احتمال داده اند كه مراد، اين باشد كه اين معرفت كه به دليل حاصل شده به مشاهده و عين اليقين، از براى او حاصل خواهد شد. و به قرينه مقابله، اول ظاهرتر است.
و در توحيد صدوق همين حديث به سندى ديگر مذكور است، و در آخر آن چنين است كه: «هر كه ما را شناسد، ما او را شناسيم و هر كه ما را نشناسد، يقين در پيش روى اوست». و معنى احتمالى بنا بر آنچه در توحيد است، مناسبت تمام دارد).

1.حجر، ۸۷ .


تحفة الأولياء ج1
458

۳۵۹.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ أَبِي سَلَامٍ النَّخَّاسِ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام ، قَالَ :«نَحْنُ الْمَثَانِي الَّتِي أَعْطَاها اللّه ُ نَبِيَّنَا مُحَمَّداً صلى الله عليه و آله ، وَ نَحْنُ وَجْهُ اللّه ِ نَتَقَلَّبُ فِي الْأَرْضِ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ، وَنَحْنُ عَيْنُ اللّه ِ فِي خَلْقِهِ، وَيَدُهُ الْمَبْسُوطَةُ بِالرَّحْمَةِ عَلى عِبَادِهِ، عَرَفْنَا مَنْ عَرَفَنَا، وَجَهِلْنَا مَنْ جَهِلَنَا وَإِمَامَةَ الْمُتَّقِينَ».

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 218922
صفحه از 908
پرینت  ارسال به