۳۷۱.على، از پدرش، از ابن ابى عُمير، از هشام بن سالم، از محمد بن مسلم، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه آن حضرت فرمود كه:«خدا هيچ پيغمبرى را به پيغمبرى مبعوث نمى گردانيد، مگر آن كه در باب سه خصلت از او عهد و پيمان مى گرفت: يكى آن كه اقرار داشته باشد از براى او به بندگى و پرستش، و ديگر آن كه (به يگانگى آن جناب قائل باشد و) شريك ها از براى او قرار ندهد (و از آنها دست بردارد، به وضعى كه هرگز رو به ايشان نرود)، و آن كه اعتراف كند كه خدا هر چه را كه خواهد پيش اندازد، مى اندازد، و هر چه را كه خدا به تأخير افكند، مى افكند».
۳۷۲.محمد بن يحيى، از احمد بن محمد، از ابن فضّال، از ابن بُكير، از زراره، از حمران، از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه از آن حضرت سؤال كردم از قول خداى عزّوجلّ:«قَضَى أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسَمًّى عِندَهُ»۱، يعنى:«خدا حكم فرموده مدتى را و مدتى نام برده شده در نزد اوست». حضرت فرمود كه: «اجل، بر دو قسم است: يكى اجل محتوم (كه خدا آن را واجب ساخته و محكم گردانيده و حكم فرموده)، و ديگرى، اجل موقوف است» (كه توقف دارد بر هستى و نيستى چيزى).
۳۷۳.احمد بن مِهران، از عبدالعظيم بن عبداللّه حسنى، از على بن اسباط، از خَلف بن حمّاد، از ابن مُسكان، از مالك جُهَنى روايت كرده است كه گفت: از امام جعفر صادق عليه السلام سؤال كردم از قول خداى عزّوجلّ:«أَوَ لَمْ يَرَ الْاءِنسَـنُ أَنَّا خَلَقْنَـهُ مِن قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْـ?ا» ۲ (و در قرآن به جاى «أوَلم ير الانسان» : «أو لا يذكر» واقع است و اين اشتباه بايد كه از غير راوى اصل، كه مالك است، ناشى شده باشد؛ چه تقرير قولى معصوم در حكم قول معصوم است و حمل آن بر اشاره اى به سوى مضمون آيه به بعيد است). و ترجمه آن بنا بر آنچه در قرآن است، اين است كه: «آيا نمى انديشد و ياد نمى كند آدمى آن كه ما آفريديم او را پيش از اين و حال آن كه چيزى نبود».
راوى مى گويد كه: حضرت فرمود كه: «نه مقدّر بود، و نه مكوّن» (يعنى خدا او را تقدير و اندازه نفرموده بود و هستى و وجود نداده بود).
و مالك گفت كه: از آن حضرت سؤال كردم از تفسير قول خداى تعالى: «هَلْ أَتَى عَلَى الْاءِنسَـنِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئا مَّذْكُورًا»۳ ، يعنى: «آيا آمد (و مراد، اين است كه به تحقيق آمد) بر آدمى هنگامى از روزگار كه نبود چيزى ياد شده؟» (كه كسى او را ياد نمى نمود)، پس حضرت فرمود كه: «مقدّر الوجود بود (كه در لوح محفوظ تقدير وجود او شده بود)، وليكن مذكور نبود» (و كسى او را ياد نمى نمود).