577
تحفة الأولياء ج1

۴۷۵.چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند، از احمد بن محمد، از حسين بن سعيد، از محمد بن حسين بن صغير، از آن كه او را حديث كرده، از رِبعى بن عبداللّه ، از امام جعفر صادق عليه السلام كه آن حضرت فرمود:«خدا ابا و امتناع فرموده از آن كه چيزها جارى و موجود شوند، مگر به اسباب. پس از براى هر چيزى از ممكنات، سببى قرار داده و براى هر سببى شرحى قرار داده (كه عبارت است از حد و رسم، و مسمّى است به قول شارح)، و هر شرحى را علم و دانشى قرار داده، و هر علمى را درى و حجتى ناطق قرار داده (كه سخن گويد)، و هر كه آن در را شناخته، شرح و علم را شناخته، و هر كه آن را نشناخته، اين را نيز نشناخته و اين علم و در، رسول خدا صلى الله عليه و آله و ماييم» (كه منم شهر علم و على در آن شهر است).

۴۷۶.محمد ين يحيى، از محمد بن حسين، از صفوان بن يحيى، از علاء بن رزين، از محمد بن مسلم روايت كرده است كه گفت: شنيدم از امام محمد باقر عليه السلام كه مى فرمود:«هر كه خداى عزّوجلّ را اطاعت و عبادت كند، به عبادتى كه نفس خود را در آن به زحمت و مشقت اندازد، و او را امامى از جانب خدا نباشد، سعى و كوشش كه كرده، مقبول نمى گردد، و حال آن كه او گمراه و سرگردان و حيران است و خدا اعمال او را دشمن مى دارد و داستان اين كس، چون داستان گوسفندى است كه راه غلط كرد، و از شبان و گله خود دور افتاد، پس ناگاه مى رفت و مى آمد و آرام نمى گرفت، و در همه آن روز در حركت بود. پس چون پرده شب او را پوشيد و جهان تيره و تار گرديد، گله گوسفندى را ديد كه با شبان خود مى روند، پس به سوى آن گله ميل نمود و بى جستجو با آن همراه شد، به گمان آن كه اين گله و شبان اوست، و به واسطه آن فريفته شد و گول خورد. پس با آنها شب به روز آورد در آرامگاه و آغلى كه داشتند. پس چون هوا روشن شد و آن شبان گلّه خويش را بيرون كرد و راند كه آنها را به چراگاه برد، اين گوسفند ديد كه اين شبان و گله را نمى شناسد، رم برداشت و ناگاه به اين طرف و آن طرف مى دويد حيران و سرگردان و شبان و گله خود را مى طلبيد. پس گله ديگرى را ديد كه با شبان خود مى رفتند، به سوى آن ميل كرد و به آن نيز فريفته شد، آن شبان بر او بانگ زد و گفت: به شبان و گله خود ملحق شو كه تو عبث در زمين مى گردى و حيران و سرگردانى؛ زيرا كه از شبان و گله خود دور افتاده اى، باز رم برداشت و ترسان و حيران بود و در زمين مى گشت و او را شبانى نبود كه او را راهنمايى كند به سوى چراگاهى كه در آن چراكند، يا او را به سوى گله خود برگرداند. پس در بين اين كه آن گوسفند همچنين سرگشته و حيران بود، ناگاه گرگ تلف و هلاكت آن را غنيمت شمرد و آن را خورد.
و همچنين به خدا سوگند اى محمد، هر كه از اين امت چنان شود كه او را امامى نباشد از جانب خداى عزّوجلّ كه پاك باشد از گناهان، يا ظاهر باشد (يعنى وجودش هويدا باشد، و هر چند كه به حسب شخص پيدا نباشد، يا شخصش ظاهر باشد و اگر چه در بعضى از اوقات از براى پاره اى از اشخاص باشد، يا غالب باشد بر تمام خلق در علم و عمل و غير آن) و عادل باشد، صبح مى كند با گمراهى و سرگردانى. و اگر بر اين حال بميرد، بر كفر و نفاق مرده.
و بدان اى محمد، كه ائمه جور و پيشوايان ستم و پيروان ايشان، هر آينه دور شدگانند از دين خدا و خود گمراه شدند و ديگران را گمراه كردند. پس كردارهاى ايشان كه آنها را به جا مى آورند، چون خاكسترى است كه باد آن را سخت بگيرد، و به او برخورد در روزِ صاحب باد تند و آن را به نوعى پراكنده سازد كه اثرى از آن باقى نماند، در حالى كه توانايى ندارد از آنچه كار كرده اند بر چيزى (يعنى مطلقا و اصلا بر آن ثوابى نيابد). اين كه مذكور شد، همان گمراهى دور است» (و اين، ترجمه آيه اى است كه حضرت به طور اقتباس در كلام خود تضمين فرموده، و نظم آيه در سوره ابراهيم، چنين است كه: «مَّثَلُ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِى يَوْمٍ عَاصِفٍ لَا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُواْ عَلَى شَىْ ءٍ ذَ لِكَ هُوَ الضَّلَـلُ الْبَعِيدُ»۱ ).

1.ابراهيم، ۱۸ .


تحفة الأولياء ج1
576

۴۷۵.عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ صَغِيرٍ ، عَمَّنْ حَدَّثَهُ، عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللّهِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام ، أَنَّهُ قَالَ :«أَبَى اللّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَا بِأَسْبَابٍ؛ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْءٍ سَبَباً، وَ جَعَلَ لِكُلِّ سَبَبٍ شَرْحاً، وَ جَعَلَ لِكُلِّ شَرْحٍ عِلْماً، وَ جَعَلَ لِكُلِّ عِلْمٍ بَاباً نَاطِقاً ، عَرَفَهُ مَنْ عَرَفَهُ وَ جَهِلَهُ مَنْ جَهِلَهُ، ذَاكَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وَنَحْنُ».

۴۷۶.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيى، عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ، قَالَ :سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام يَقُولُ: «كُلُّ مَنْ دَانَ اللّه ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ بِعِبَادَةٍ يُجْهِدُ فِيهَا نَفْسَهُ وَ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللّهِ، فَسَعْيُهُ غَيْرُ مَقْبُولٍ ، وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَيِّرٌ، وَ اللّهُ شَانِئٌ لِأَعْمَالِهِ، وَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ شَاةٍ ضَلَّتْ عَنْ رَاعِيهَا وَ قَطِيعِهَا، فَهَجَمَتْ ذَاهِبَةً وَ جَائِيَةً يَوْمَهَا، فَلَمَّا جَنَّهَا اللَّيْلُ، بَصُرَتْ بِقَطِيعِ غَنَمٍ مَعَ رَاعِيهَا ، فَحَنَّتْ إِلَيْهَا وَ اغْتَرَّتْ بِهَا، فَبَاتَتْ مَعَهَا فِي مَرْبِضِهَا، فَلَمَّا أَنْ سَاقَ الرَّاعِي قَطِيعَهُ ، أَنْكَرَتْ رَاعِيَهَا وَ قَطِيعَهَا، فَهَجَمَتْ مُتَحَيِّرَةً تَطْلُبُ رَاعِيَهَا وَ قَطِيعَهَا، فَبَصُرَتْ بِغَنَمٍ مَعَ رَاعِيهَا ، فَحَنَّتْ إِلَيْهَا وَ اغْتَرَّتْ بِهَا، فَصَاحَ بِهَا الرَّاعِي: الْحَقِي بِرَاعِيكِ وَ قَطِيعِكِ؛ فَأَنْتِ تَائِهَةٌ مُتَحَيِّرَةٌ عَنْ رَاعِيكِ وَ قَطِيعِكِ، فَهَجَمَتْ ذَعِرَةً مُتَحَيِّرَةً تَائِهَةً لَا رَاعِيَ لَهَا يُرْشِدُهَا إِلى مَرْعَاهَا أَوْ يَرُدُّهَا، فَبَيْنَا هِيَ كَذلِكَ إِذَا اغْتَنَمَ الذِّئْبُ ضَيْعَتَهَا، فَأَكَلَهَا .
وَ كَذلِكَ وَ اللّهِ يَا مُحَمَّدُ، مَنْ أَصْبَحَ مِنْ هذِهِ الْأُمَّةِ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللّهِ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ ظَاهِرٌ عَادِلٌ، أَصْبَحَ ضَالًا تَائِهاً، وَ إِنْ مَاتَ عَلى هذِهِ الْحَالَةِ، مَاتَ مِيتَةَ كُفْرٍ وَ نِفَاقٍ.
وَ اعْلَمْ يَا مُحَمَّدُ، إِنَّ أَئِمَّةَ الْجَوْرِ وَ أَتْبَاعَهُمْ لَمَعْزُولُونَ عَنْ دِينِ اللّهِ، قَدْ ضَلُّوا وَ أَضَلُّوا؛ فَأَعْمَالُهُمُ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا «كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِى يَوْمٍ عَاصِفٍ لَا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى شَىْ ءٍ ذلِكَ هُوَ الضَّـلَالُ الْبَعِيدُ» » .

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 218717
صفحه از 908
پرینت  ارسال به