۴۷۷.حسين بن محمد، از مُعلّى بن محمد، از محمد بن جمهور، از عبداللّه بن عبدالرحمان، از هيثم بن واقد، از مُقرّن روايت كرده است كه گفت: شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام كه مى فرمود:«ابن كّواء به خدمت امير المؤمنين آمد و عرض كرد كه: يا امير المؤمنين، « وَعَلَى الأَْعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلَا بِسِيمَاهُمْ»۱ ، يعنى: «و بر اعراف و اعالى، مردانى چند باشد كه بشناسند هر يك از اهل بهشت و دوزخ را به نشانى كه در روى ايشان باشد» (چه، بهشتيان سفيد رو باشند و دوزخيان سياه رو ، و چون مقصود ابن كواء سؤال از هر يك از رجال و اعراف بود، كه در آيه مذكور است حضرت او را جواب فرمود به بيان كردن مقصود از رجال و اشاره نمودن به معانى اعراف ۲ ).
پس فرمود كه: ما بر اعراف و باروى ميان بهشت و دوزخيم، و ياوران خويش را به نشانه اى كه در روى ايشان است مى شناسيم. و ماييم اعراف و كارگزاران مردم كه خداى عزّوجلّ را نشناسد، مگر به راه معرفت و شناخت ما (بنا بر آن كه اعراف، جمع عريف بر وزن شريف باشد و آن به معنى كارگزار قوم و نقيب مردم است و به معنى دوم رئيس و دانا و شناسنده نيز مى باشد، و ايشان حامل معرفت خدا و در آن اصيل اند و غير به وساطت ايشان خدا را مى شناسند). و ماييم اعراف و معرفتى كه آنچه مقصود است به معرفت آن به عمل مى آيد، و خداى عزّوجلّ در روز قيامت بر روى جسر ۳ جهنّم ما را شناسا مى گرداند. پس داخل بهشت نمى شود مگر آن كه ما را شناسد، و ما او را شناسيم، و داخل جهنم نشود مگر آن كس كه ما را نشناسد، و ما او را نشناسيم. به درستى كه خداى تبارك و تعالى اگر مى خواست خويش را به بندگان مى شناسانيد، وليكن ما را درها و راه هاى خويش قرار داده، و وجهى كه آمدن به سوى او از آن است. پس آنان كه از ولايت و دوستى ما ميل كنند، يا غير ما را بر ما تفضيل و زيادتى دهند، از راه برگشتگانند.
و پس برابر نيستند آنان كه مردم به ايشان چنگ در زدند و مساوات ندارند؛ زيرا كه اكثر مردم رفته اند به سوى چشمه هاى تيره و ناصاف، كه به جهت كثرت امتلا، پاره اى از آنها از پاره اى مى ريزد، و هر كه به سوى ما آمده، به سوى چشمه هاى صاف آمده كه به فرمان پروردگار خود روان مى شوند، و آنها را نيستى و بريدگى نمى باشد».