۵۰۲.به همين اسناد ، از مُعلّى بن محمد، از حسن بن على، از احمد بن عمر حلّال روايت است كه گفت: امام موسى كاظم عليه السلام را سؤال كردم از معنى قول خداى عزّوجل:«أ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ»۱. حضرت فرمود كه:«امير المؤمنين عليه السلام ، شاهد و گواه بر رسول خداست، و رسول خدا صلى الله عليه و آله بر برهانى روشن از جانب پروردگار خويش قرار و استقرار دارد». و ترجمه آيه اين است كه: «آيا پس آن كسى كه بر برهانى روشن باشد از جانب پروردگار خويش (كه معجزه است) و در پهلو در آيد او را گواهى از خدا (كه به صحتش گواهى دهد)، برابر است با آن كس كه چنين نيست».
۵۰۳.على بن ابراهيم، از پدرش، از محمد بن ابى عُمير، از ابن اُذينه، از بُريد عِجلى روايت كرده است كه گفت: به خدمت امام محمد باقر عليه السلام عرض كردم كه قول خداى تبارك و تعالى:«وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ اُمَّةً وَسَطا لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهيدًا»۲، (كه ترجمه آن گذشت). مراد از امّت و گواهان كه در آن مذكور است، كيانند؟ حضرت فرمود كه:«ماييم امّت و گروهى كه افضل امّت ها و اشرف ايشانيم. و ماييم گواهان خدا بر خلق او و حجّت هاى او در زمين او» (و همين جزو حديث به سندى ديگر گذشت).
بُريد مى گويد كه: عرض كردم كه: كيست مقصود از قول خداى تعالى: «يا أيُّها الَّذينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ * وَ جاهِدُوا فى اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ»۳ ، يعنى: «اى كسانى كه گرويده ايد و ايمان آورده ايد، ركوع كنيد و سجود كنيد و بپرستيد پروردگار خويش را در تمام آنچه به آن متعبديد؛ از نماز و روزه و حج و غير آن. بكنيد نيكويى را (يعنى كارى را كه در شرع پسنديده باشد؛ چون نوافل و طاعات و صله ارحام و مكارم اخلاق و امثال آن)، شايد كه شما رستگار شويد. و جهاد و كارزار كنيد با كافران، در راه خدا (و محض فرمان بردارى)؛ چنانچه سزاوار جهاد او باشد (و قابليت ساحت ميدان عزّت و جلالت او را داشته باشد كه كمال جدّ و جهد در آن باشد، و خالص باشد از براى رضاى خدا، و غبار غير بر آن ديده نشود). او سبحانه، برگزيد شما را براى دين خود و نصرت آن».
آن حضرت فرمود كه: «ما را قصد فرموده. و ماييم برگزيدگان خدا» و حضرت اشاره به شرح مضمون «وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فى الدّينِ مِنْ حَرَجٍ» كه بعد از آنچه گذشت واقع شده، فرموده، مى فرمايد كه: «و قرار نداده خداى تبارك و تعالى در دين هيچ ضيق و تنگى را (پس حرج از ضيق سخت تر و شدّتش بيشتر است). «مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَ هِيمَ» » . حضرت فرمود كه: «ما را بخصوص قصد فرموده». و همچنين و «هُوَ سَمَّـكُمُ الْمُسْلِمِينَ» ، (اشاره به مضمون آيه است، والا آيه، واو ندارد، بلكه هو به جاى واو است) و فرمود كه: «خداى عزّوجل ما را مسلمانان ناميده». «مِن قَبْلُ» ، يعنى: «پيش از قرآن». حضرت فرمود: «در كتاب هايى كه گذشته». «وَ فِى هَـذَا» . «يعنى در اين قرآن» و همچنين «لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى النَّاسِ»۴ (كه ترجمه آن گذشت. و وجه تقديم و تأخير كه در آن است، مذكور شد. و حضرت در اين حديث، فرموده آنچه در حديث سابق گذشت كه) «پس رسول خدا صلى الله عليه و آله گواه است بر ما، به آنچه به ما رسيده از جانب خداى تبارك و تعالى (يا به آنچه ما به امت رسانيديم از جانب آن جناب، به وساطت آن حضرت) . و ماييم گواهان بر مردمان در روز قيامت. پس هر كه تصديق نموده او را تصديق نماييم، و هر كه تكذيب كرده او را تكذيب فرماييم».