631
تحفة الأولياء ج1

۵۲۵.على بن محمد و محمد بن حسن، از سهل بن زياد، از محمد بن وليد ـ كه شباب صيرفى است ـ روايت كرده اند كه گفت: سعيد اعرج ما را حديث كرد و گفت كه: من و سليمان بن خالد بر امام جعفر صادق عليه السلام داخل شديم، پس ما را ابتدا فرمود به سخن كردن بى آن كه ما از آن حضرت سؤال كنيم، و فرمود كه:«اى سليمان، آنچه از امير المؤمنين آمده و روايت شده، بايد كه مردم آن را بگيرند و به آن عمل كنند. و آنچه از آن نهى و منع فرموده، بايد كه از آن باز ايستند. جارى است از براى آن حضرت از فضل و افزونى، مانند آنچه از براى رسول خدا صلى الله عليه و آله جارى است، و رسول خدا صلى الله عليه و آله را زيادتى است بر تمام آنها كه خدا ايشان را آفريده.
آن كه بر امير المؤمنين عليه السلام عيب كند در حكمى از احكام آن حضرت، و چيزى از آن را زشت شمارد، مانند كسى است كه بر خداى عزّوجلّ و بر رسول او صلى الله عليه و آله عيب كرده (و بنابر بعضى از نسخ كافى، معنى آن، چنان است كه در حديث سابق گذشت). و آن كه بر اورد كند در چيزى؛ خواه آن چيز كوچك باشد و خواه بزرگ، بر حدّ شرك به خداست. و امير المؤمنين عليه السلام ، درى از درهاى خدا بود كه نمى توان به نزد او رفت، مگر از آن در. و نيز راه خدا بود كه هر كه در غير آن در آمد، هلاك گرديد. و به اين روش احوال ائمّه عليهم السلام جارى شده يك به يك، به ترتيب. و خدا ايشان را ركن هاى زمين گردانيده تا اهل خويش را به حركت نياورد. و نيز آن حضرت حجّت رساى خداست (يا خدا حضرات ائمّه را حجّت رساى خود گردانيده)، بر هر كه در بالاى زمين و هر كه در زير خاك است».
و حضرت فرمود كه: «امير المؤمنين عليه السلام فرمود كه: منم قسمت كننده از جانب خدا در ميان بهشت و دوزخ، و منم فاروق اكبر، و منم صاحب عصا و ميسم. و هر آينه همه فرشتگان و روح اقرار كردند براى من، مثل آنچه براى محمد صلى الله عليه و آله اقرار كردند. هر آينه بار شدم بر مركوب بار بردارنده كه مانند مركوب محمد است (يا بار شده است بر من بارها كه مثل بارهاست كه بر آن حضرت بار شده بود)، و اين بارها است (يا باربردارى است) كه منسوب است به سوى پروردگار.
و به درستى كه خدا محمد را صلى الله عليه و آله مى خواند و خلعت مى پوشاند و مى فرمايد كه سخن گويد و مرا نيز مى خواند و خلعت مى پوشاند و مى فرمايد كه سخن گويم. پس من سخن مى گويم بر اندازه گفتار آن حضرت و هر آينه خدا خصلت هاى چند را به من عطا فرموده كه آنها را به كسى كه پيش از من بوده، عطا نفرموده و آنها اين است كه، علم مرگ ها و بلاها و نسب هاى مردم و فصل خطاب را به من تعليم داده. پس آنچه مرا پيشى گرفته، از من در نگذشته، و آنچه از من پنهان است در ظاهر، در حقيقت از من دور نيست. مژده مى دهم به اذن خدا و از جانب خداى عزّوجلّ مى رسانم و خدا، مرا در همه اينها به اذن خويش تمكين و دست رس داده است».


تحفة الأولياء ج1
630

۵۲۵.عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ شَبَابٍ الصَّيْرَفِيِّ، قَالَ :حَدَّثَنَا سَعِيدٌ الْأَعْرَجُ، قَالَ : دَخَلْتُ أَنَا وَ سُلَيْمَانُ بْنُ خَالِدٍ عَلى أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام ، فَابْتَدَأَنَا، فَقَالَ: «يَا سُلَيْمَانُ، مَا جَاءَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام يُؤْخَذُ بِهِ، وَ مَا نَهى عَنْهُ يُنْتَهى عَنْهُ، جَرى لَهُ مِنَ الْفَضْلِ مَا جَرى لِرَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وَ لِرَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله الْفَضْلُ عَلى جَمِيعِ مَنْ خَلَقَ اللّهُ، الْمُعَيِّبُ عَلى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام فِي شَيْءٍ مِنْ أَحْكَامِهِ كَالْمُعَيِّبِ عَلَى اللّهِ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ وَ عَلى رَسُولِهِ صلى الله عليه و آله ، وَ الرَّادُّ عَلَيْهِ فِي صَغِيرَةٍ أَوْ كَبِيرَةٍ عَلى حَدِّ الشِّرْكِ بِاللّهِ؛ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام بَابَ اللّهِ الَّذِي لَا يُؤْتى إِلَا مِنْهُ، وَ سَبِيلَهُ الَّذِي مَنْ سَلَكَ بِغَيْرِهِ هَلَكَ، وَ بِذلِكَ جَرَتِ الْأَئِمَّةُ عليهم السلام وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ، جَعَلَهُمُ اللّهُ أَرْكَانَ الْأَرْضِ أَنْ تَمِيدَ بِهِمْ، وَ الْحُجَّةَ الْبَالِغَةَ عَلى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى».
وَ قَالَ: «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام : أَنَا قَسِيمُ اللّهِ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ، وَ أَنَا الْفَارُوقُ الْأَكْبَرُ، وَ أَنَا صَاحِبُ الْعَصَا وَ الْمِيسَمِ، وَ لَقَدْ أَقَرَّتْ لِي جَمِيعُ الْمَـلَائِكَةِ وَ الرُّوحُ بِمِثْلِ مَا أَقَرَّتْ لِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، وَ لَقَدْ حُمِلْتُ عَلى مِثْلِ حَمُولَةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله وَ هِيَ حَمُولَةُ الرَّبِّ، وَ إِنَّ مُحَمَّداً صلى الله عليه و آله يُدْعى فَيُكْسى وَ يُسْتَنْطَقُ، وَ أُدْعى فَأُكْسى وَأُسْتَنْطَقُ، فَأَنْطِقُ عَلى حَدِّ مَنْطِقِهِ، وَ لَقَدْ أُعْطِيتُ خِصَالًا لَمْ يُعْطَهُنَّ أَحَدٌ قَبْلِي: عُلِّمْتُ عِلْمَ الْمَنَايَا وَ الْبَـلَايَا وَ الْأَنْسَابَ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ، فَلَمْ يَفُتْنِي مَا سَبَقَنِي، وَ لَمْ يَعْزُبْ عَنِّي مَا غَابَ عَنِّي، أُبَشِّرُ بِإِذْنِ اللّهِ، وَ أُؤَدِّي عَنِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، كُلُّ ذلِكَ مَكَّنَنِيَ اللّهُ فِيهِ بِإِذْنِهِ».

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 225924
صفحه از 908
پرینت  ارسال به