633
تحفة الأولياء ج1

۵۲۶.محمد بن يحيى و احمد بن محمد هر دو روايت كرده اند، از محمد بن حسن، از على بن حسّان كه گفت: ابوعبداللّه رياحى مرا حديث كرد، از ابوصامت حُلوانى، از امام محمد باقر عليه السلام كه آن حضرت فرمود كه:«امير المؤمنين عليه السلام بر ساير خلق زيادتى دارد (يا او را بر ايشان زيادتى ده) در همه چيز آنچه را كه آورده، آن را فرا مى گيرم، و به آن عمل مى نمايم، و از آنچه نهى فرموده، از آن باز مى ايستم، و جارى است از براى او، از وجوب فرمان بردارى بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله ، آنچه از براى رسول خدا صلى الله عليه و آله ثابت و جارى بود، و محمد را صلى الله عليه و آله بر او زيادتى است و غير از محمد كسى بر او زيادتى ندارد (و يا همان فضيلت كه از براى آن حضرت ثابت است، فضيلتى است كه از براى محمد است؛ چه ايشان به منزله يك نفس اند). و آن كه در پيش روى او تقدّم جويد در رفتار و گفتار و كردار و مرتبه، چون كسى است كه در پيش روى خدا و رسول او تقدّم جسته. و هر كه خود را بر او زيادتى دهد و آن را بر خود ببندد، مانند كسى است كه اظهار زيادتى خويش بر رسول خدا صلى الله عليه و آله نموده، و آن كه بر او ردّ مى كند در چيزى؛ كه كوچك يا بزرگ باشد، بر حدّ شرك به خداست؛ زيرا كه رسول خدا صلى الله عليه و آله دَرِ معرفت خداست، كه نمى توان به نزد خدا رفت و او را شناخت، مگر از آن دَر و راه آن جناب است كه هر كه در آن، دَر آيد، به خداى عزّوجلّ مى رسد.
و امير المؤمنين عليه السلام نيز همچنين بود بعد از آن حضرت. و همين حكم جارى است از براى ائمّه، هر يك بعد از ديگرى. و خداى عزّوجلّ ايشان را ركن هاى زمين گردانيده، تا اهل خويش را به حركت در نياورد، و نيز ايشان را ستون هاى دين اسلام و رابطه (يا رابط خويش) بر راه هدايت قرار داده. ۱ (حاصل آن كه خدا، ايشان را گروهى قرار داده كه لازمِ راه هدايت اند و از آن، دست بر نمى دارند. يا جماعتى كه بر سر راه هدايت نشسته، نمى گذارند كه شيطان و اتباع او در آن در آيند و فساد و خرابى در آن به هم رسانند؛ چنانچه مستحفظين سرْ حدّ دم دهنه را گرفته، مملكت را از داخل شدن غير، محافظت مى نمايند با نهايت دليرى و آرميدگى).
هيچ راه راست گيرنده، به راه راست نمى رسد، مگر به رهنماى ايشان و هيچ بيرون رونده از راه راست، گمراه نمى شود، مگر به سبب كوتاهى كردن در حق ايشان. و امينان خدايند بر آنچه فرو فرستاده (كه زياد و كم نمى كنند)، خواه علم باشد (چون معارف الهى و اسرار پروردگارى و غير آن، از آنچه تعلّق به مصالح دنيا و آخرت داشته باشد) و خواه محو بدى محقّان درست كردار، يا بيم كردن مبطلان تبه روزگار باشد. و حجت بالغه اويند بر هر كه در زمين ساكن اند. و از جانب خدا جارى مى شود از براى آخر ايشان، مثل آنچه از براى اوّل ايشان جارى شده (كه هر حكمى از براى اوّل ايشان است، از براى آخر نيز مى باشد. و در آن، همه با هم برابرند). و هيچ كس به اين مرتبه نمى رسد، مگر به يارى خداى تعالى.
و امير المؤمنين عليه السلام فرمود كه: منم قسمت كننده از جانب خدا ميان بهشت و دوزخ (كه كسى داخل آنها نمى شود، مگر بر اندازه قسمت من). و منم فاروق اكبر. و منم امام هر كه بعد از من است (كه امامت من منسوخ نمى شود و تا قيامت باقى است). و به امّت مى رسانم از جانب آن كه پيش از من بوده است (و ظاهر اين است كه مراد، رسول صلى الله عليه و آله باشد). و هيچ كس بر من پيشى ندارد، مگر احمد صلى الله عليه و آله . و به درستى كه من و آن حضرت بر يك راهيم (مگر اين كه احمد را به نام مختص آن حضرت مى خوانند، چون رسول و نبى و مراد اين است كه فرق ميان من و محمد صلى الله عليه و آله ، دو صفت پيغمبرى است كه آن حضرت به اين وصف متّصف مى شود و من آن را ندارم، و امّا در ساير صفات كماليّه فرقى نداريم).
و هر آينه شش چيز به من عطا شده است: يكى دانستن مرگ ها و بلاها و وصيّت ها (كه تمام وصيّت ها كه پيغمبران به اوصياى خويش كردند، مى دانم. و اين، مى تواند كه وصاياى دويم، شش چيز باشد كه تمام وصيتّ هاى ايشان به آن حضرت عطا شده باشد. يا مراد، وصيّت هاى رسول صلى الله عليه و آله باشد و جمع آن، به اعتبار و تعدّد و كثرت متعلّقات آن باشد) و فصل خطاب . و ديگر آن كه، منم صاحب برگشتن ها (كه چند نوبت به دنيا برخواهم گشت. يا صاحب حمله ها در جنگ، يا فيروزى ها و غلبه ها كه بر دشمنان مكرر غالب شده ام، و نيز غالب خواهم شد. و در شرح اين كلام، غير از اين نيز گفته اند وليكن اظهر معنى اوّل است). و دولت دول ۲ . يعنى و منم صاحب دولت دولت ها (و آن دولتى است كه از همه دولت ها بالاتر است ۳ ).
و به درستى كه منم صاحب عصا و ميسم، و منم آن دابّه و جنبنده كه با مردم سخن مى گويد» (و اين، اشاره است به قول خداى تعالى كه: «وَ إذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ اْلأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أنَّ النّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ»۴ ، يعنى: «و چون واقع شود گفتار، كه آن وعده عذاب است، بر ايشان بيرون آوريم از براى ايشان جنبنده را از زمين كه سخن گويد با ايشان، آن كه مردمان چنان بودند كه به آيات و دلايل ما متيّقن نمى شدند، و از روى يقين تصديق آنها نمى كردند».
و در حديثى مذكور است كه حضرت عليه السلام فرمود: أنا دابّة الارض ۵ ، يعنى: «منم جنبنده در زمين». و ناميدن آن حضرت عليه السلام به اين نام، به جهت آن است كه چون حكم خدا به خروج او صادر شود، فى الفور از مَكمن غيب خود بيرون آيد، و در رفتن شتاب فرمايد، و در اندك زمانى، روى زمين را احاطه نمايد، و احاديث در باب اين كه دابة آن حضرت است، بسيار است. پس آن كه گمان كرده كه دابّة در حديث، عطف بر عصاست، معنى اين مى شود كه «منم صاحب آن دابة كه با مردم سخن مى گويد»، اشتباه كرده است).

1.و رابطه و رابط، هر دو به معنى، چيزى است كه به واسطه آن چيزى را به چيزى باز بندند. و رابط، به معنى سخت دل و آرميده دل نيز مى باشد و رابطه جماعتى اند كه چنين باشند. و ممكن است كه از رباط و مرابطه باشد، و آن مقيم بودن است در سر حد و جاى ترس و گذرگاه دشمن كه تعبير مى شود از آن، به دهنه و دندانه. (مترجم)

2.بر وزن زُحل عطف است بر كرات. (مترجم)

3.و دولت به فتح دال و به ضمّ آن، در نزد بعضى به يك معنى است. و ديگران گفته اند كه به فتح دال، گردش زمانه است به يكى و اقبال و ظفر و غالب شدن يكى از دو گروه بر ديگرى در جنگ و اقبال. و به ضمّ آن، به بى نيازى و مالدارى است، و آنچه در ميان مردمان گردش دارد، چون عاريه كه هر روز نوبت كسى است. و بعضى گفته اند كه اوّل، در ملك و پادشاهى استعمال مى شود و دويم، در مال. (مترجم)

4.نمل، ۸۲.

5.بحارالانوار، ج۳۹، ص۲۴۳، ج۵۳، ص۴۸، ۱۰۰، ۱۱۰، ۱۱۷؛ المناقب، ابن شهرآشوب، ج۲، ص۲۹۷.


تحفة الأولياء ج1
632

۵۲۶.مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ ، قَالَ :حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللّهِ الرِّيَاحِيُّ، عَنْ أَبِي الصَّامِتِ الْحُلْوَانِيِّ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام ، قَالَ : «فَضْلُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام : مَا جَاءَ بِهِ آخُذُ بِهِ، وَ مَا نَهى عَنْهُ أَنْتَهِي عَنْهُ، جَرى لَهُ مِنَ الطَّاعَةِ بَعْدَ رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله مَا لِرَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وَ الْفَضْلُ لِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، الْمُتَقَدِّمُ بَيْنَ يَدَيْهِ كَالْمُتَقَدِّمِ بَيْنَ يَدَيِ اللّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ الْمُتَفَضِّلُ عَلَيْهِ كَالْمُتَفَضِّلِ عَلى رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وَ الرَّادُّ عَلَيْهِ فِي صَغِيرَةٍ أَوْ كَبِيرَةٍ عَلى حَدِّ الشِّرْكِ بِاللّهِ؛ فَإِنَّ رَسُولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله بَابُ اللّهِ الَّذِي لَا يُؤْتى إِلَا مِنْهُ، وَ سَبِيلُهُ الَّذِي مَنْ سَلَكَهُ وَصَلَ إِلَى اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ كَذلِكَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام مِنْ بَعْدِهِ، وَ جَرى لِلْأَئِمَّةِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ .
جَعَلَهُمُ اللّهُ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ أَرْكَانَ الْأَرْضِ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِهَا، وَ عُمُدَ الْاءِسْـلَامِ، وَ رَابِطَةً عَلى سَبِيلِ هُدَاهُ، لَا يَهْتَدِي هَادٍ إِلَا بِهُدَاهُمْ، وَ لَا يَضِلُّ خَارِجٌ مِنَ الْهُدى إِلَا بِتَقْصِيرٍ عَنْ حَقِّهِمْ، أُمَنَاءُ اللّهِ عَلى مَا أَهْبَطَ مِنْ عِلْمٍ أَوْ عُذُرٍ أَوْ نُذُرٍ، وَ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ عَلى مَنْ فِي الْأَرْضِ، يَجْرِي لِاخِرِهِمْ مِنَ اللّهِ مِثْلُ الَّذِي جَرى لِأَوَّلِهِمْ، وَ لَا يَصِلُ أَحَدٌ إِلى ذلِكَ إِلَا بِعَوْنِ اللّهِ.
وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام : أَنَا قَسِيمُ اللّهِ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ، لَا يَدْخُلُهَا دَاخِلٌ إِلَا عَلى حَدِّ قَسْمِي، وَ أَنَا الْفَارُوقُ الْأَكْبَرُ، وَ أَنَا الْاءِمَامُ لِمَنْ بَعْدِي، وَ الْمُؤَدِّي عَمَّنْ كَانَ قَبْلِي، لَا يَتَقَدَّمُنِي أَحَدٌ إِلَا أَحْمَدُ صلى الله عليه و آله ، وَ إِنِّي وَ إِيَّاهُ لَعَلى سَبِيلٍ وَاحِدٍ ، إِلَا أَنَّهُ هُوَ الْمَدْعُوُّ بِاسْمِهِ، وَ لَقَدْ أُعْطِيتُ السِّتَّ: عِلْمَ الْمَنَايَا وَ الْبَـلَايَا وَ الْوَصَايَا وَ فَصْلَ الْخِطَابِ، وَ إِنِّي لَصَاحِبُ الْكَرَّاتِ وَ دَوْلَةِ الدُّوَلِ، وَ إِنِّي لَصَاحِبُ الْعَصَا وَ الْمِيسَمِ، وَ الدَّابَّةُ الَّتِي تُكَلِّمُ النَّاسَ».

  • نام منبع :
    تحفة الأولياء ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : مرادی، محمد
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 225842
صفحه از 908
پرینت  ارسال به