16. باب در بيان اين كه ائمّه عليهم السلام واليان امر خدايند و ايشان مردمانى هستند كه مردم بر ايشان حسد برده اند كه خداى عزّوجلّ ايشان را ذكر فرموده است
۵۲۹.حسين بن محمد بن عامر اشعرى، از مُعلّى بن محمد روايت كرده است كه گفت: حديث كرد مرا حسن بن على وشّاء، از احمد بن عائذ، از ابن اُذَينه، از بُريد عِجلى كه گفت: از امام محمد باقر عليه السلام سؤال كردم از تفسير قول خداى عزّوجلّ:«أطيعُوا اللّهَ وَ أطيعُوا الرَّسُولَ وَ اُولى اْلأَمْرِ مِنْكُمْ»۱. پس جواب آن حضرت از سؤال من، اين آيه بود كه:«أ لَمْ تَرَ إلَى الَّذينَ اُوتُوا نَصيبا مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطّاغُوتِ وَ يَقُولُونَ لِلَّذينَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أهْدى مِنَ الَّذينَ آمَنُوا سَبيلاً»، يعنى:«آيا نمى نگرى به سوى كسانى كه داده شده اند بهره اى از كتاب (يعنى قرآن، چنانچه بيايد) ايمان مى آورند به دو بت قريش، كه جبت و طاغوت اند، و مى گويند براى آنان كه كافر شدند (يعنى در باب ايشان مى گويند در حال غيبت، چنانچه گويا در نزد ايشان حاضرند) كه اين گروه كفّار، راه ايشان راست تر است از راه آنان كه ايمان آورده اند».
و حضرت فرمود كه: «مى گويند براى پيشوايان گمراهى و خوانندگان مردم به سوى آتش جهنّم، كه اين گروه، راه يافته تراند از آل محمد و راه ايشان راست تر است از راه ايشان. «اُولئِكَ الَّذينَ لَعَنَهُمُ اللّهُ وَ مَنْ يَلْعَنِ اللّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصيرًا * أمْ لَهُمْ نَصيبٌ مِنَ الْمُلْكِ» ، يعنى: اين گروه معاندين، آنانند كه خدا ايشان را لعنت فرموده و از رحمت خود دور ساخته، و هر كه را خدا لعنت كند و براند، پس نمى يابى او را يارى دهنده اى كه او را يارى دهد، بلكه آيا ايشان راست بهره اى از پادشاهى». و حضرت فرمود: «يعنى امامت و خلافت».
«فَإذًا لا يُؤْتُونَ النّاسَ نَقيرًا» ، يعنى: «پس آن هنگام كه بهره اى از آن داشته باشد، نمى دهند مردمان را آن مقدار كوى» ۲ (كه بر پشت دانه خرما است ، به شكل ناوه) ۳ . و حضرت فرمود كه: «ماييم مردمان، كه خدا قصد فرموده». «أمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ» حضرت فرمود: «ماييم ناس و مردمان، كه مردم بر ما حسد برده اند بر آنچه خدا به ما عطا فرموده از امامت؛ نه همه خلق خدا». «فَقَدْ آتَيْنا آلَ إبْراهيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكا عَظيما» حضرت فرمود كه: «مى فرمايد از ايشان رسولان و پيغمبران و امامان قرار داديم. پس چگونه به آن اقرار مى كنند در اولاد ابراهيم و آن را در آل محمد انكار مى كنند؟ «فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ كَفى بِجَهَنَّمَ سَعيرًا * إنَّ الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِنا سَوْفَ نُصْليهِمْ نارًا كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُودًا غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذابَ إنَّ اللّهَ كانَ عَزيزًا حَكيما»۴ ، يعنى: پس از جمله ايشان كسى هست كه به آن ايمان آورده و از ايشان كسى هست كه از آن اعراض كرده و ايمان نياورده و كافى است جهنّم، آتشى افروخته، براى اعراض كنندگان. به درستى كه آنان كه كافر شدند به آيات ما، زود باشد كه در آوريم ايشان را در آتشى بزرگ (كه آتش دوزخ است) در هر زمان كه پخته شود پوست هاى ايشان، يا بسوزد، بدل كنيم ايشان را پوست هايى غير از آنها (يعنى پوستى چند را غير از پوست هايى كه پخته و سوخته اند به ايشان دهيم بر صورت ديگر) تا بچشند عذاب را پى در پى. به درستى كه خدا غالب و داناست به عقوبت اهل جهنّم، بر وجه حكمت» (و كسى او را بر تعذيب ايشان منع نمى تواند نمود).